English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
Other Matches
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
defunct مرده
one man یک مرده
low-spirited دل مرده
hearses مرده کش
hearse مرده کش
low spirited دل مرده
lifeless مرده
at rest مرده
his heart sank دل مرده شد
one-man یک مرده
exanimate مرده
deceased مرده
dead مرده
vapid مرده
extinct مرده
six feet under <idiom> مرده
in the dust مرده
dead ball توپ مرده
death mask قیافه مرده
murrain گوشت مرده
necrolatry مرده پرستی
defunct مرده درگذشته
death masks قیافه مرده
necromania مرده پرستی
autopsy تشریح مرده
idle turn کلاف مرده
inhumationist مرده خاک کن
time lag زمان مرده
time lags زمان مرده
cremation مرده سوزانی
deadness حالت مرده
idle wire سیم مرده
lyke wake پاسبانی مرده در شب
autopsies تشریح مرده
cremations مرده سوزانی
ground swell موج مرده
widower مرد زن مرده
death day سال مرده
dead band نوار مرده
dead rise فاصله مرده
dead soils خاکهای مرده
dead space فضای مرده
dead storage گنجایش مرده
dead storage حجم مرده
dead time زمان مرده
dead volume حجم مرده
deadball توپ مرده
dead as a d. بکلی مرده
dead load بار مرده
widowers مرد زن مرده
exanimate دل مرده وبیروح
death watch پاسبان مرده
air slaked lime اهک مرده
dull finish رخده مرده
dull finish کالیبر مرده
down with him مرده باد
death's head جمجمه مرده
blate روح مرده
playing dead مرده نمایی
death feigning مرده نمایی
out of play توپ مرده
resurrectionist مرده دزد
swell موج مرده
necrophagous مرده خور
necrophagous مرده خوار
resurrection man مرده دزد
necrophilia مرده گرایی
necrophobia مرده هراسی
necropsy مرده نگری
parted درگذشته مرده
non productive time زمان مرده
still born مرده بدنیاامده
reliquiae مرده ریگ
pah مرده شور
slaked lime اهک مرده اهک مرده
saprophage مرده خوار
swelled موج مرده
morgue مرده خانه
living corpse مرده متحرک
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
stillbirth مرده زاد
stillbirths مرده زاد
morgues مرده خانه
swells موج مرده
aeropause منطقه جوی مرده
inheritances مرده ریگ وراثت
sequestrum قسمت بافت مرده
death masks ماسک صورت مرده
dead-house مرده شوی خانه
sloughy شبیه پوست مرده
still born مرده زاییده شده
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
balefire اتش مرده سوزانی
blast it مرده شورش را ببرد
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
d. paleness رنگ ارام مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
eloge ستایش شخص مرده
time lags فاصله زمانی مرده
death mask ماسک صورت مرده
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
autopsy تشریح نسج مرده
autopsies تشریح نسج مرده
inheritance مرده ریگ وراثت
mortuary مرده شوی خانه
mortuaries مرده شوی خانه
time lag فاصله زمانی مرده
plague on it مرده شورش ببرد
gralloch احشای گوزن مرده
necromimesis خود مرده انگاری
funeral home مرده شوی خانه
departed مرده درگذشته مرحوم
cadaveric دارای رنگ مرده
protoxlead سنگ مرده مرتک
deathy مرگ نما مرده وار
pall تابوت محتوی مرده حائل
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
heritage مرده ریگ سهم موروثی
palled تابوت محتوی مرده حائل
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
palls تابوت محتوی مرده حائل
prosector تشریح کننده بدن مرده
natimortality امار مرده زاییده شدگان
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
palling تابوت محتوی مرده حائل
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
back frow اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
undertakers کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
copyrights اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyright اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
at a low price بقیمت نازل
at par بقیمت اسمی
She paid for it with her life . بقیمت جانش تمام شد
at par بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
indubious مسلم
axiomatic مسلم
pronounced مسلم
positive مسلم
established مسلم
undoubted مسلم
incontestable مسلم
proven مسلم
apodictical مسلم
confirmed مسلم
male muslim مسلم
disputeless مسلم
moslem مسلم
certain مسلم
indisputable مسلم
muslim or lem مسلم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com