Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
English
Persian
prejudicial to public morality
منافی اخلاق حسنه
Other Matches
public morals
اخلاق حسنه
it is an offence to morlity
منافی اخلاق است
ethic
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
good relations
روابط حسنه
good relations
مناسبات حسنه
contrary to
منافی
foes
ضد منافی
foe
ضد منافی
inconsistent
منافی
incompatible
منافی
derogatory to
منافی
rapprochement
ایجاد روابط حسنه
derogative
منافی باشئونات
amity
روابط حسنه حسن تفاهم
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
prejudicial to public order
منافی نظم عمومی
unchaste act
عمل منافی عفت
criminal conversation
عمل منافی عفت
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
entente
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes cordiales
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
moralities
اخلاق
moral
اخلاق
moody
بد اخلاق
immoral
بد اخلاق
deportment
اخلاق
reprobate
بد اخلاق
morality
اخلاق
pettish
بد اخلاق
rabid
بد اخلاق
comportment
اخلاق
impatient
بد اخلاق
characterless
بی اخلاق
reprobates
بد اخلاق
immorally
بر خلاف اخلاق
good conduct
حسن اخلاق
ehtics
علم اخلاق
moral philosopher
اخلاق دان
behavior
سلوک اخلاق
creative thinking
تفکر اخلاق
behaviuor
سلوک اخلاق
moral philosophy
علم اخلاق
moralization
اخلاق گرایی
rakes
بد اخلاق فاسد
rake
بد اخلاق فاسد
edification
تهذیب اخلاق
ethics
علم اخلاق
raking
بد اخلاق فاسد
frailties
ضعف اخلاق
frailty
ضعف اخلاق
good-natured
خوش اخلاق
Moral decadence .
فساد اخلاق
moralistic
اخلاق گرایانه
immoral
خلاف اخلاق
ethic
کتاب اخلاق
to take a person's measure
با اخلاق کسیرا ازمودن
wrong
مخالف اخلاق یا قانون
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
well conditioned
دارای اخلاق نیکو
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
peculiar
دارای اخلاق غریب
moral
وابسته بعلم اخلاق
moralist
معتقد به اصول اخلاق
wrongs
مخالف اخلاق یا قانون
wronging
مخالف اخلاق یا قانون
ethical
وابسته به علم اخلاق
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
doggery
اخلاق پست بدکاری
regeneration
نوزایش تهذیب اخلاق
moralists
معتقد به اصول اخلاق
donsie
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
donsy
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
ethically
مطابق علم اخلاق
personality
اخلاق و خصوصیات شخص
personalities
اخلاق و خصوصیات شخص
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
pharisaism
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
edify
اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
edified
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies
اخلاق اموختن تقدیس کردن
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
offences against public morals
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
good tempered
دیر غضب خوش اخلاق
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
that is an offences to moralit
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .
بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness
تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered
خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com