English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (2 milliseconds)
English Persian
deterrence منع از راه ارعاب و تهدید
Other Matches
intimidation ارعاب
deterring ارعاب
bulldozing ارعاب وتهدیدکردن
bulldozes ارعاب وتهدیدکردن
bulldozed ارعاب وتهدیدکردن
bulldoze ارعاب وتهدیدکردن
menaced تهدیدکردن ارعاب کردن
menaces تهدیدکردن ارعاب کردن
menace تهدیدکردن ارعاب کردن
threats تهدید
menaced تهدید
blackmail تهدید
blackmailed تهدید
minacity تهدید
blackmails تهدید
blackmailing تهدید
menaces تهدید
menace تهدید
fulmination تهدید
threat تهدید
intimidation تهدید
overhangs تهدید کردن
bullyrag تهدید کردن
threatens تهدید کردن
intimidatory تهدید امیز
he threatened or resingn تهدید کرد
hoid up راهزنی با تهدید
coercion تهدید واجبار
launch a threat تهدید کردن
to show one's teeth تهدید کردن
threatener تهدید کننده
threat appeal توسل به تهدید
minatory تهدید کننده
menacing <adj.> تهدید آمیز
minatory تهدید امیز
minatorily از روی تهدید
minaciously تهدید کنان
minacious تهدید کننده
death thread تهدید به مرگ
denounce تهدید کردن
threats تهدید کردن
denounced تهدید کردن
menace تهدید کردن
menaces تهدید کردن
overhang تهدید کردن
imminent تهدید کننده
threatening تهدید امیز
threateningly تهدید امیز
menaced تهدید کردن
denounces تهدید کردن
menacingly تهدید کنان
threaten تهدید کردن
menacingly از روی تهدید
racketeering اخاذی به تهدید
threatened تهدید کردن
threat تهدید کردن
denouncing تهدید کردن
black تهدید امیز عبوسانه
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
blacks تهدید امیز عبوسانه
threat دشمن تهدید کردن
threat force نیروی تهدید کننده
threaten with death تهدید به قتل کردن
threats دشمن تهدید کردن
blacked تهدید امیز عبوسانه
blacker تهدید امیز عبوسانه
hectors تهدید یا ازار کردن
hectoring تهدید یا ازار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
hector تهدید یا ازار کردن
intimidates با تهدید وادار کردن
intimidate با تهدید وادار کردن
imminence خطر تهدید کننده
threaten تهدید کردن ترساندن
blackest تهدید امیز عبوسانه
threatens تهدید کردن ترساندن
impendent تهدید کننده اویزان
imminently بطور تهدید کننده
threatened تهدید کردن ترساندن
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
assault تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted تهدید به ضرب کردن کسی
assaults تهدید به ضرب کردن کسی
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
To put in an appearance . نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
menaces چیزی که تهدید کننده است
menaced چیزی که تهدید کننده است
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menace چیزی که تهدید کننده است
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com