English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
Other Matches
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
adaptive قابل تطبیق توافقی
harmonic analysis تحلیل توافقی یاتصاعدتوافقی
Well, now everyone's here, we can begin. خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
let us make a p for home کوشش کنیم زودبخانه برسیم
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability اطمینان قابلیت اطمینان
She declined several restaurants before we could agree on one. او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
We have problems of our own. ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
modus vivendi توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
i maintain عقیده دارم که ...
it is in my recollection یاد دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
own a house خانهای دارم
my a is 0 years من 04سال دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
I agree. قبول دارم.
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I have a question. من یک سئوال دارم.
close the door please خواهش دارم
I have a headache. من سر درد دارم.
I need my e من دوست دارم
i intend to stay here خیال دارم که ...
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i yearn for ارزوی استراحت دارم
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
affiance اطمینان
trustingly با اطمینان
instable بی اطمینان
security اطمینان
fideism اطمینان
assuredness اطمینان
confidence limit حد اطمینان
certes اطمینان
trust اطمینان
confidence اطمینان
assurance اطمینان
assurances اطمینان
trusts اطمینان
certainties اطمینان
safety اطمینان
trusted اطمینان
sureties اطمینان
surety اطمینان
certainty اطمینان
certitude اطمینان
confidences اطمینان
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
assures اطمینان دادن
interval confidence فاصله اطمینان
insurance stockage ذخیره اطمینان
assuring اطمینان دادن
assure اطمینان دادن
insures اطمینان یافتن
i'll warrant اطمینان میدهم
safety hook قلاب اطمینان
solid قابل اطمینان
accredit اطمینان کردن
uncertainties عدم اطمینان
trusty اطمینان بخش
safety lamp چراغ اطمینان
aplomb اطمینان بخود
valid قابل اطمینان
reliable قابل اطمینان
solids قابل اطمینان
interval confidence دامنه اطمینان
relief valve شیر اطمینان
safe valve دریچه اطمینان
safety fuse فیوز اطمینان
safety glass شیشه اطمینان
safety plug پولک اطمینان
safety valve دریچه اطمینان
unreliability عدم اطمینان
unpromising غیرقابل اطمینان
quality assurance اطمینان از کیفیت
liable قابل اطمینان
positiveness قطعیت اطمینان
confidingly از روی اطمینان
safety-valves دریچه اطمینان
level of confidence سطح اطمینان
limits of confidence حدود اطمینان
safety-valve دریچه اطمینان
overconfidence اطمینان بیش از حد
dependable قابلیت اطمینان
play up اطمینان دادن به
trustful معتمد اطمینان
truster اطمینان کننده
confidence level درجه اطمینان
assurance factor ضریب اطمینان
assurer اطمینان دهنده
assuror اطمینان دهنده
bleeder valve شیر اطمینان
uncertainty عدم اطمینان
coefficient of safety ضریب اطمینان
confidence belt کمربند اطمینان
confidence coefficicent ضریب اطمینان
confidence interval فاصله اطمینان
confidence limits حدود اطمینان
coniviction عقیده اطمینان
cretain تاحدی اطمینان
dependability قابلیت اطمینان
assurable قابل اطمینان
confide اطمینان کردن
confided اطمینان کردن
confides اطمینان کردن
sicker قابل اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
safety belt کمربند اطمینان
safety belts کمربند اطمینان
reassurance اطمینان مجدد
reassurance اطمینان افرینی
reassurances اطمینان مجدد
reassurances اطمینان افرینی
reputable قابل اطمینان
reliability قابل اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
factor of safety ضریب اطمینان
figure on اطمینان داشتن
fire escapes پلکان اطمینان
fire escape پلکان اطمینان
insuring اطمینان یافتن
ensuring اطمینان یافتن
ensures اطمینان یافتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com