English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
Other Matches
spot bowler بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
i shall go خواهم رفت
i shall be خواهم بود
to beg your pardon پوزش می خواهم
to beg your pardon معذرت می خواهم
excuse me پوزش می خواهم
i will go خواهم رفت
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
he said i will come اوگفت خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
he said گفت که خواهم امد
he said گفت خواهم امد
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
will فعل کمکی "خواهم "
willed فعل کمکی "خواهم "
wills فعل کمکی "خواهم "
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
per pro بجای
instead of بجای
in return for بجای
in payment of بجای
in lieu of بجای
in his stead بجای او
vices بجای
in the room of بجای
in exchange for بجای
vises بجای
vice- بجای
vice بجای
Instead of you بجای تو
lieu بجای
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
to pass for قلمدادشدن بجای
instead of <conj.> بجای [بعوض]
in place of بجای درعوض
quid pro quos بجای عوض
in somebody's place بجای کسی
he succeeded his father بجای پدرنشست
instead of celebrating بجای جشن
elsewhere بجای دیگر
quid pro quo بجای عوض
stead بجای بعوض
instead بجای اینکه
for بجای از طرف
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
were i in his skin اگر بجای او بودم
back to your seats برگردید بجای خود
instead of the other way around بجای برعکس این
instead of the reverse بجای وارونه این
instead of vice versa بجای برعکس این
hardwired connection می بجای ورودی و سوکت
O.K. اصط لاحی که بجای
impersonify بجای شخص گرفتن
on your marks فرمان بجای خود
take your mirks فرمان بجای خود
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of doing بجای اینکه انجام بدهند
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography نشان گذاری بجای عبارت
If I were in your place. . . اگر بجای شما بودم …
foist چیزی را بجای دیگری جا زدن
he could p for an englishman بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
to pass for پذیرفته یا شناخته شدن بجای
instead of working بجای اینکه او کار بکند
rational dress نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
wick چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation عمل برگرداندن لوله بجای خود
wicks چیزی که بجای فتیله بکار رود
enallage بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
ampersand کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
Ferdowsi left a good name behind. نام نیکی از فردوسی بجای مانده
eat the ball اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
i wish you would go بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
conscription of weath گرفتن پول و مال بجای سرباز
things have come to a pretty pass کار بجای باریک رسیده است
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
overstand بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
ventriloquistic کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
to make one's mark مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
cheat تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
succedaneum دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
He left a great name behid him . نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
ants : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
pinspotter وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
put the ball on the floor به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
persepolis شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
cheats تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ricksha کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
scratch pads یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hydroplaned نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
light هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
kinnikinnic برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
lighted هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
designated hitter بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
anth :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
the piping time زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
hydroplaning نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
wampun خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplanes نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
netball بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
puncheon ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampumpeag صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
partial carry فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com