English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Other Matches
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
DTMF روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
cleek چوب شماره 4 چوبی یا اهن شماره 1 گلف
count off شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
they exceeded us in number شماره انها از شماره مابیشتر بود
lay reference number شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
an isaiah flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگیهای ان برابر باشد
anisandrous flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
chit کودک
toddlers کودک نو پا
infant کودک
babies کودک
baby کودک
infants کودک
kinchin کودک
tike کودک
tyke کودک
child کودک
it ان کودک
bantling کودک
chits کودک
toddler کودک نو پا
feral child کودک وحشی
kindergarten باغ کودک
child psychiatry روانپزشکی کودک
child psychology روانشناسی کودک
kidding کودک بچه
infantilism کودک ماندگی
day care center مهد کودک
child law حقوق کودک
child development رشد کودک
child centered کودک محور
babyish کودک مانند
suckling کودک شیرخواره
nursery مهد کودک
nurseries مهد کودک
infanticide کودک کشی
kid کودک بچه
kidded کودک بچه
child study کودک پژوهی
suckled کودک شیرخوار
puerilism کودک خویی
schoolchild کودک دبستانی
suckle کودک شیرخوار
suckles کودک شیرخوار
kindergartens باغ کودک
pediatrics پزشکی کودک
carrycot صندلی کودک
rejected child کودک مطرود
schoolchildren کودک دبستانی
pedology کودک شناسی
childproof کودک ایمن
puerilism کودک منشی
carrycots صندلی کودک
child abuse بهره کشی از کودک
child rearing practices شیوههای پرورش کودک
pedometer رشد سنج کودک
pedimeter رشد سنج کودک
eros صورت کودک بالدار
problem child کودک مشکل افرین
wolf child کودک گرگ پرورده
enelicomorphism بزرگسال انگاری کودک
backward child کودک عقب مانده
suckling کودک شیر خوار
child guidance clinic درمانگاه راهنمایی کودک
am هستم
i am pushed for money هستم
I'm من هستم
weanling کودک تازه از شیر گرفته
babe کودک شخص ساده و معصوم
babes کودک شخص ساده و معصوم
toddling کودک تازه براه افتاده
toddler کودک تازه براه افتاده
toddles کودک تازه براه افتاده
toddled کودک تازه براه افتاده
toddle کودک تازه براه افتاده
pedagogy فن اموزش وپرورش کودک للگی
toddlers کودک تازه براه افتاده
i feel گرسنه هستم
i am under obligation to him من ممنون او هستم
iam d. to go ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services خدمات او هستم
i have not a dry t. on me سر تا پا خیس هستم
I am sure that ... من مطمئن هستم که ...
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm your age. من هم سن شما هستم.
I'm thirsty. من تشنه هستم.
dewy-eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike ساده وبی الایش کودک مانند
dewy eyed معصوم و پاک چون کودک بی گناه
nurser شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
i await you منتظر شما هستم
i a with you on that matter من در ان موضوع با شماموافق هستم
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
I am at your disposal. من دراختیار تان هستم
i am at your service در خدمت شما هستم
i am bend on going مصمم هستم بروم
feet dry روی هدف هستم
i am under obligation to him زیر بارمنت او هستم
I am certain of it. من درباره اش مطمئن هستم.
i maintain قائل هستم به اینکه ...
i own that house من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
i feel sleepy خواب الود هستم
own a house دارای خانهای هستم
iam in bad خیلی در تنگی هستم
Cupid خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am about that من در این خصوص دلواپس هستم
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
I come from Iran . I am Iranian. من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
i am impatient for it ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him & پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life برای جانش دل واپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . با یکی از وزراء نزدیک هستم
chalk number شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'll be happy to help [assist] you. من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I have done my homework. I know how to cope . من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I agree with you completely. من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I am your humble servant . I defer to you . من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'm full. من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I am very orderly and systematic in my work . درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
i am not made of salt مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
steadied فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadies فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am? آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
holding در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
how much do i owe you چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
number generator شماره زا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com