Dictiornary-Farsi | من خیلی بهش مشتاق نیستم. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
I'm not too keen on it. <idiom>	من خیلی بهش مشتاق نیستم.


Other Matches

I'm not very hungry, so please don't cook on my account.	من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
i am not of his mind	نیستم
i am only middling	بد نیستم
i am not good at sums	نیستم
iam pretty well	بد نیستم
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
Not my department. <idiom>	من مسئول نیستم.
non placer	موافق نیستم
I'm not worth it.	من در حد اون نیستم.
That's not my province.	من مسئول آن نیستم.
i am not a with him	با او اشنا نیستم
I am not your maid.	نوکرت که نیستم.
i do not belong here	من اهل اینجا نیستم
I wasn't born yesterday. <idiom>	من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
I am not as mad as all that .	آنقدها هم دیوانه نیستم
I am not worried about it.	من در موردش نگران نیستم.
but don't hold me to it [idiom]	ولی مطمئن نیستم
I'm uneasy about it.	من باهاش راحت نیستم.
i am unused to that noise	من به ان صدا اشنا نیستم
i am unwilling to go	راضی نیستم بروم
i am unwilling to go	مایل نیستم بروم
I'm not made of money! <idiom>	من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
I wasn't born yesterday. <idiom>	من ساده لوح نیستم ! [اصطلاح]
Nothing is further from my mind than marriage .	اصلا" فکر ازدواج نیستم
I am not aware of that. <idiom>	درباره اش آگاه نیستم. [اصطلاح]
Such things just dont interest me.	توی این خطها نیستم
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
iam out of practice	چندی است که وارد کار نیستم
iam not in prac tice	چندی است وارد کار نیستم
I am not much of a cinema-goer.	زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
Count me out .	دور مرا خط بکش ( من یکی که نیستم )
To stage political demonstrations.	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic.	من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
breathlessness	مشتاق
fervid	مشتاق
raring	مشتاق
player [American E]	مشتاق زن
pick-up artist	مشتاق زن
on edge	مشتاق
breathless	مشتاق
hungry	مشتاق
hungriest	مشتاق
hungrier	مشتاق
thirsty	مشتاق
on fire	مشتاق
longhair	مشتاق
long haired	مشتاق
appetent	مشتاق
aspirer	مشتاق
athirst	مشتاق
agog	مشتاق
keenest	مشتاق
pickup artist	مشتاق زن
womanizers	مشتاق زن
womanizer	مشتاق زن
womanisers	مشتاق زن
willful	مشتاق
wishful	مشتاق
gung-ho	مشتاق
enthusiastic	مشتاق
enthusiast	مشتاق
lickerish	مشتاق
keen set	مشتاق
snell	مشتاق
eager	مشتاق
wistful	مشتاق
keen	مشتاق
solicitously	مشتاق
enthusiasts	مشتاق
agag	مشتاق
solicitous	مشتاق
It doesn't fly with me [American E] [colloquial]	من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
That won't work with me!	من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
iama for it	به ان مشتاق یا مایلم
battailous	مشتاق جنگ
desirous	ارزومند مشتاق
eager beaver	بیش از حد مشتاق
studious	مشتاق خواهان
perfervid	مشتاق حریص
anxious	مشتاق اندیشناک
fondest	مایل مشتاق
fonder	مایل مشتاق
fond	مایل مشتاق
wilful	مشتاق مایل
solicitous to go	مشتاق رفتن
avid	مشتاق ارزومند
earnest	باحرارت مشتاق
I dont smoke at all.	اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
keen set for doing anything	مشتاق کردن کاری
torrid	محترق بسیار مشتاق
to be hot [for]	واقعا مشتاق بودن [به]
to be dead keen [on]	واقعا مشتاق بودن [به]
sharp set	گرسنه بسیار مشتاق
yearns	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
fall over oneself <idiom>	کاملا مشتاق انجام کاری
yearned	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearn	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
My sister says she's looking forward to meeting you.	خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
fiend	دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
i do not know your house	خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
villainous	خیلی بد
many	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
copious	خیلی
highly	خیلی
dammit	خیلی
to a large extent	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
damn	خیلی
ten	خیلی
for long	خیلی
far and away	خیلی
not a few	خیلی ها
very	خیلی
routh	خیلی
very little	خیلی کم
dumpiness	خیلی
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
thank you very much	خیلی متشکرم
iam in bad	خیلی محتاجم
toploftiness	خیلی متکبر
swith	خیلی عظیم
oodles	خیلی زیاد
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
He is a loose card .	خیلی ول است
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
very light	خیلی سبک
bone dry	خیلی خشک
number one	خیلی خوب
ultraconservative	خیلی محتاط
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
oftentimes	خیلی اوقات
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
raff	خیلی زیاد
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
many persons	خیلی اشخاص
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
ritzy	خیلی شیک
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
primely	خیلی خوب
of vital importance	خیلی ضروری
overstrung	خیلی حساس
pianissmo	خیلی نرم
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
much worse	خیلی بدتر
pixilated	خیلی حساس
precisian	خیلی دقیق
much was said	خیلی حرفهازده شد
rotundily	چاقی خیلی
hit bottom <idiom>	خیلی پست
many people	خیلی اشخاص
too tough	خیلی سفت
span new	خیلی تازه
in no time	خیلی زود
immensurable	خیلی قدیم
subminiature	خیلی کوچک
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
it is very easily done	خیلی به اسانی
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
sappy	خیلی احساساتی
senseful	خیلی حساس
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
skinless	خیلی حساس
superrabundant	خیلی زیاد
whacking	خیلی بزرگ
Many thanks!	خیلی ممنون!
high	خیلی بزرگ
giantess	زن خیلی قدبلند
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
highest	خیلی بزرگ
stentorian	خیلی بلند
whackings	خیلی بزرگ
niftier	خیلی خوب