Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
manual skill
مهارت دستی
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
manual
دستور رزمی دستی سیستم دستی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
skilless
بی مهارت
skill less
بی مهارت
proficiency pay
حق مهارت
technique
فن مهارت
unskillful
بی مهارت
sophistication
مهارت
facility
مهارت
ingenuity
مهارت
execute
مهارت
executed
مهارت
executes
مهارت
executing
مهارت
expertise
مهارت
masterkiness
مهارت
light handedness
مهارت
technique
مهارت
techniques
فن مهارت
techniques
مهارت
proficiency
مهارت
inexpert
بی مهارت
gripe
مهارت
adeptness
مهارت
adroitness
مهارت
deftness
مهارت
dextrously
به مهارت
artifices
مهارت
artifice
مهارت
handiness
مهارت
incompetent
بی مهارت
ham-fisted
بی مهارت
workmanship
مهارت
maladroit
بی مهارت
knack
مهارت
unskilled
بی مهارت
know-how
مهارت
competence
مهارت
skill
مهارت
ham handed
بی مهارت
ham fisted
بی مهارت
expertise
مهارت
groove
مهارت
grooves
مهارت
skill
مهارت
credential
مهارت
qualification
مهارت
inapt
بی مهارت
wuss(y)
آدم بی مهارت
dauber
نقاش بی مهارت
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
expertness
خبرویت مهارت
fine skill
مهارت فریف
fundamental skill
مهارت بنیادی
competence
مهارت فنی
credential
مهارت فنی
seamanship
مهارت در دریانوردی
tact
کاردانی مهارت
proficiency
مهارت تخصص
skill
مهارت فنی
jessy
آدم بی مهارت
qualification
مهارت فنی
jessie
آدم بی مهارت
combat proficiency
مهارت رزمی
sport skill
مهارت ورزشی
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
unskil
ناشی بی مهارت
sissy
آدم بی مهارت
versatility
روانی مهارت
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
softie/softy
آدم بی مهارت
wimp
آدم بی مهارت
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
weakling
آدم بی مهارت
skill level
پایه مهارت
cissy
آدم بی مهارت
human skill
مهارت انسانی
wet
آدم بی مهارت
motor skill
مهارت حرکتی
natatorial skill
مهارت در شنا
weed
آدم بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
skill learning
مهارت اموزی
namby-pamby
آدم بی مهارت
salesmanship
مهارت در فروشندگی
crafts
مهارت نیرنگ
manipulation
انجام با مهارت
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
craft
مهارت نیرنگ
qualification
مهارت فنی
qualification
کسب مهارت
qualifies
کسب مهارت
qualify
کسب مهارت
tactless
بی مهارت بی سلیقه
skill level
پایه مهارت فنی
skill
مهارت عملی داشتن
mastered
کسب مهارت کردن
seaman ship
مهارت در راندن قایق
facileness
مهارت عدم ثبات
masters
کسب مهارت کردن
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
spiller
خوش شانسی نه مهارت
master
کسب مهارت کردن
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
showboating
نمایش دادن مهارت
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
wonderwork
کار عجیب مهارت
fine art
هر مهارت هنری وفریف
surfmanship
مهارت در موج سواری
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
qualification record
پرونده مهارت فنی
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
technique
اصول مهارت روش فنی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
techniques
اصول مهارت روش فنی
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
metrist
کسی که در متر کردن مهارت دارد
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
techniques
روش با مهارت برای انجام کاری
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
seaman's eye
دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
mallet goal
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
he muddled through
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
don't give up the day job
<idiom>
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
handier
دستی
ready use
دم دستی
handy
دستی
handiest
دستی
left handedness
چپ دستی
levorotation
چپ دستی
hand held
دستی
hand made
دستی
palmar
کف دستی
handmade
دستی
bellows
دم دستی
single-handed
یک دستی
manual
دستی
portable
دستی
three handed
سه دستی
manual labour
امضای دستی
hand torch
مشعل دستی
manual input
ورودی دستی
manual exchange
مرکز دستی
manual cutout
افتامات دستی
hand vise
گیره دستی
manual operation
عمل دستی
manual operation
عملیات دستی
manual override
القای دستی
hand wheel
چرخ دستی
manual pinion shift
استارت دستی
manual ringing
زنگ دستی
hand tool
ابزار دستی
hand saw
اره دستی
handlist
فهرست دستی
manual controller
نافم دستی
handsaw
اره دستی
handwheel
چرخ دستی
push cart
چرخ دستی
handwork
دستی دستکاری
handhold
گیره دستی
hand lever
اهرم دستی
light fingers
چابک دستی
line hand
دستی که نخ را می کشد
long bow
کمان دستی
made ground
خاک دستی
handbell
زنگ دستی
manual adjustment
تنطیم دستی
manual control
کنترل دستی
manual skills
مهارتهای دستی
manula shifting
اتصال دستی
smacks
کف دستی زدن
trial balloon
<idiom>
یک دستی زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com