English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
Other Matches
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
suspend موقتا" تعطیل کردن
sojoiurn موقتا اقامت کردن
suspending موقتا" تعطیل کردن
sojourns موقتا" اقامت کردن
sojourn موقتا" اقامت کردن
palliate موقتا ارام کردن
suspends موقتا" تعطیل کردن
to stay something موقتا معلق کردن [قانون]
recesses موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
suspends معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspending معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspend معلق کردن موقتا بیکار کردن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
inhales تنفس کردن
respiring تنفس کردن
inhaled تنفس کردن
respires تنفس کردن
respired تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
respire تنفس کردن
inhale تنفس کردن
recesses تنفس کردن
recess تنفس کردن
inbreathe تنفس کردن
pro tempore موقتا
provisionally موقتا"
protempore موقتا
temporalty موقتا
sojourns موقتا"
sojourn موقتا"
temporarily موقتا"
protem موقتا موقت
to set aside [temporarily] [موقتا] کنار گذاشتن
to stay something موقتا به تعویق انداختن [قانون]
remittent تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
pause key [کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
MBR ثباتی در CPU که موقتا تمام ورودی- خروجی ها را بافر میکند
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
peg میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
suction تنفس
coffee break تنفس
coffee breaks تنفس
aspirations تنفس
entracte تنفس
aspiration تنفس
intermission تنفس
breathing تنفس
admission تنفس
admissions تنفس
respiration تنفس
intermissions تنفس
fusible link اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
spirometry تنفس سنجی
eupnoea تنفس طبیعی
spiracle سوراخ تنفس
halitosis تنفس بدبو
respirable قابل تنفس
intakes مکیدن تنفس
breating apparatus دستگاه تنفس
intake مکیدن تنفس
polypnea تنفس سریع
snorkel لوله تنفس
hypernoea تنفس سریع
artificial respiration تنفس مصنوعی
eupnoea تنفس عادی
snorkels لوله تنفس
gas absorption تنفس گاز
intake stroke مرحله تنفس
spirometer تنفس سنج
inspirable قابل تنفس
induction stroke مرحله تنفس
tambour تنفس نگار
To smell. To sniff. بو کشیدن ،بو کردن
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
spirograph دستگاه تنفس نگار
spirometer دستگاه تنفس سنج
gill دستگاه تنفس ماهی
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
intake مجرای مکش یا تنفس
recesses تعطیل موقتی تنفس
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
intermission نوبهای تنفس دار
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
scuba وسیله تنفس در زیر اب
irrespirable غیر قابل تنفس
recess تعطیل موقتی تنفس
intermissions نوبهای تنفس دار
intakes مجرای مکش یا تنفس
recessional وابسته بموقع تنفس
wind قدرت تنفس کامل
winds قدرت تنفس کامل
straps کشیدن تیز کردن
lengthened طولانی کردن کشیدن
strap کشیدن تیز کردن
traced ضبط کردن کشیدن
traces ضبط کردن کشیدن
lengthening طولانی کردن کشیدن
lengthen طولانی کردن کشیدن
trace ضبط کردن کشیدن
lengthens طولانی کردن کشیدن
trigger کشیدن رها کردن
experiences تجربه کردن کشیدن
experience تجربه کردن کشیدن
experiencing تجربه کردن کشیدن
entrain سوار کردن کشیدن
triggers کشیدن رها کردن
triggered کشیدن رها کردن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
impales محدود کردن میله کشیدن
solicited بیرون کشیدن وسوسه کردن
breathes نفس کشیدن استنشاق کردن
breathe نفس کشیدن استنشاق کردن
machinate نقشه کشیدن تدبیر کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج کردن
drags سخت کشیدن لاروبی کردن
muck خراب کردن زحمت کشیدن
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
breathed نفس کشیدن استنشاق کردن
extracting بیرون کشیدن استخراج کردن
inhales بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirates خالی کردن بیرون کشیدن
inhale بداخل کشیدن استشمام کردن
impale محدود کردن میله کشیدن
impaled محدود کردن میله کشیدن
chid گله کردن از زوزه کشیدن
inhaled بداخل کشیدن استشمام کردن
go out اعتصاب کردن دست کشیدن از
epp جزر کردن فرو کشیدن
solicits بیرون کشیدن وسوسه کردن
impaling محدود کردن میله کشیدن
solicit بیرون کشیدن وسوسه کردن
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
inhaling بداخل کشیدن استشمام کردن
to keep watch کشیک کشیدن موافبت کردن
dragged سخت کشیدن لاروبی کردن
to work off مصرف کردن دست کشیدن از
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
fences حفظ کردن نرده کشیدن
leave off قطع کردن دست کشیدن از
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
yip زوزه کشیدن عوعو کردن
extract بیرون کشیدن استخراج کردن
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed نرده کشیدن مراقبت کردن
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
aspirating خالی کردن بیرون کشیدن
pickets نرده کشیدن مراقبت کردن
aspirate خالی کردن بیرون کشیدن
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
extracted بیرون کشیدن استخراج کردن
garrison محصور کردن حصار کشیدن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
garrisons محصور کردن حصار کشیدن
fence حفظ کردن نرده کشیدن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
soliciting بیرون کشیدن وسوسه کردن
drag سخت کشیدن لاروبی کردن
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
stroked لمس کردن دست کشیدن روی
bedraggle روی زمین کشیدن و چرک کردن
stroke لمس کردن دست کشیدن روی
take in باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
strokes لمس کردن دست کشیدن روی
touse اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
stroking لمس کردن دست کشیدن روی
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
clamor غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com