English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
English Persian
unhealthy ناخوش ناخوشی اور
Other Matches
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
sickly ناخوش
ill ناخوش
he was taken ill ناخوش شد
sicklier ناخوش
sickliest ناخوش
ailing ناخوش
ills ناخوش
unwell ناخوش
ill- ناخوش
sick ناخوش
he fell ill ناخوش شد
peccant ناخوش
sickest ناخوش
crapulous ناخوش
morbid ناخوش
he thought ناخوش است
he is rather i. than sick ناخوش نیست
dangeously sick خطرناکانه ناخوش
sicken ناخوش کردن
sickened ناخوش کردن
sickens ناخوش کردن
unwelcome ناخوش ایند
sickish کمی ناخوش
he is sick او ناخوش است
distempered اشفته ناخوش
distasteful ناخوش ایند
unpleasantly ناخوش ایند
ungrateful ناخوش ایند
unsound ناخوش نادرست
under the weather <idiom> ناخوش بودن
to be out of health ناخوش بودن
unpleasant ناخوش ایند
sick unto ناخوش سخت یا مردنی
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
sickener چیز ناخوش کننده
undesirable ناخوش ایند ناخواسته
unsavory ناگوار ناخوش ایند
it is true that he was sick راست است که او ناخوش بود
he is liable to become sick در معرض ناخوش شدن است
to take to ones bed دربستربیماری افتادن ناخوش شدن
incredibly <adv.> خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
horribly <adv.> خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
morbidity ناخوشی
pathogenetic ناخوشی زا
indisposedness ناخوشی
had health ناخوشی
invalidism ناخوشی
morbidness ناخوشی
malady ناخوشی
maladies ناخوشی
sicknesses ناخوشی
illness ناخوشی
illnesses ناخوشی
sickness ناخوشی
ill health ناخوشی
trichosis ناخوشی مو
unhealthiness ناخوشی
disease ناخوشی
diseases ناخوشی
microzym میکرب ناخوشی
diagnoses تشخیص ناخوشی
maldemer ناخوشی دریا
mal de mer ناخوشی دریا
hepatic disease ناخوشی جگر
laryngopathy ناخوشی خرخره
liver trouble ناخوشی جگر
pathognomomical نماینده ناخوشی
out break of a disease شیوع ناخوشی
myopathy ناخوشی ماهیچه
morbific تولیدکننده ناخوشی
impaludism ناخوشی مردابی
morbific ناخوشی اور
morbid anatomy از لحاظ ناخوشی
diagnosis تشخیص ناخوشی
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
dermatopathy ناخوشی پوست
diseases of this nature اینگونه ناخوشی ها
liver ناخوشی جگر
enteropathy ناخوشی رودهای
livers ناخوشی جگر
to be infected with disease ناخوشی راواگیرکردن
estival ناخوشی تابستانی
bulimy ناخوشی گرسنگی
spells حمله ناخوشی
biliousness ناخوشی زردابی
spelled حمله ناخوشی
spell حمله ناخوشی
pathognomic نماینده ناخوشی
pathogeny پیدایش ناخوشی
morbid ویژه ناخوشی
sickleave مرخصی بابت ناخوشی
pathogenesis مبحث پیدایش ناخوشی
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
mycotic دچار ناخوشی قارچی
psychiater پزشک ناخوشی دماغی
paragrahia ناخوشی غلط نویسی
pellagrous دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
morbidly بطور ناخوشی یا فاسد
metastasis جابجا شدن ناخوشی
pandemics ناخوشی همه گیر
qualm ناخوشی همه جاگیر
qualms ناخوشی همه جاگیر
bunt ناخوشی قارچی گندم
psychopathic وابسته به ناخوشی دماغی
he is liable to become sick اماده ناخوشی است
epidmic disease ناخوشی همه جا گیر
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
epizootic ناخوشی همه گیرحیوانی
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
pandemic ناخوشی همه گیر
cirrhosis ناخوشی الکی جگر
laryngopathy ناخوشی خشک نای
attack اصابت یا نزول ناخوشی
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
contagions سرایت ناخوشی واگیر
illness faded her beauty ناخوشی زیبایی اوراکاست
pestilence ناخوشی همه جاگیر
contagion سرایت ناخوشی واگیر
diagnostic وابسته به تشخیص ناخوشی
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
mycetoma یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
pathognomic وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
otological وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
hydrargyia or rism مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
To pretend sickness(ignorance). تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
pathognomonic وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
to i. the germs of a disease میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
framboesia ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
intercurreace مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
galvanist متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
vives یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
pliantly polonica یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
to pretend illness نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
mycosis ناخوشی قارچی بیماری قارچی
aestival تابستانی ناخوشی تابستانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com