Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
Biro
نام تجارتی نوعی قلم خودکار
Biros
نام تجارتی نوعی قلم خودکار
Other Matches
garand rifle
نوعی تفنگ نیمه خودکار
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
commercialize
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
flexowriter
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
stream
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
corporate
[commercial]
<adj.>
تجارتی
business
<adj.>
تجارتی
merchants
تجارتی
merchant
تجارتی
relating to business
<adj.>
تجارتی
mercantile
تجارتی
commercial
تجارتی
commerical
تجارتی
for-profit
<adj.>
تجارتی
commercial
<adj.>
تجارتی
commercials
اگهیهای تجارتی
mercantile marine
کشتیهای تجارتی
brands
عنوان تجارتی
brands
علامت تجارتی
brand names
نام تجارتی
advertisements
اگهیهای تجارتی
brand
علامت تجارتی
brand
عنوان تجارتی
brand name
نام تجارتی
branding
عنوان تجارتی
branding
علامت تجارتی
industrial tube
لامپ تجارتی
trade price
بهای تجارتی
trade price
قیمت تجارتی
trade restrictions
تضییقات تجارتی
trade winds
بادهای تجارتی
trading company
شرکت تجارتی
trade barrier
مانع تجارتی
trade mark
علامت تجارتی
trade gap
کسری تجارتی
trade union
اتحادیه تجارتی
trade unions
اتحادیه تجارتی
trades unions
اتحادیه تجارتی
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
argosy
ناوگان تجارتی
merchandise
کالای تجارتی
trade balance
موازنه تجارتی
trade disputes
دعاوی تجارتی
Trade mark.
علامت تجارتی
trade names
نام تجارتی
commercial marine
کشتیرانی تجارتی
commercial paper
سند تجارتی
commercial papers
اوراق تجارتی
trademark
علامت تجارتی
trademarks
علامت تجارتی
commercial pure
خلوص تجارتی
commercial structural steel
فولادسازهای تجارتی
commercial transactions
معاملات تجارتی
commercial value
ارزش تجارتی
business type operation
عملیات تجارتی
business name
اسم تجارتی
commerical papers
اوراق تجارتی
trade name
نام تجارتی
commerical papers
اسناد تجارتی
brand leader
علامت تجارتی
commodity rate
براتهای تجارتی
commercial loading
بارگیری تجارتی
capital asset
علامت تجارتی
document bills
اوراق تجارتی
merchant ship
کشتی تجارتی
commercial bills
اوراق تجارتی
ideograph
مارک تجارتی
merchantman
کشتی تجارتی
merchant bar
فولاد تجارتی
commercial attache
وابسته تجارتی
commercial firm
شرکت تجارتی
commercial invoice
سیاهه تجارتی
commercial items
اقلام تجارتی
brand loyalty
نام تجارتی
commercial items
کالاهای تجارتی
bill of goods
فهرست تجارتی
commercial banking system
نظام بانکداری تجارتی
subsidiary brand
علامت تجارتی فرعی
commercial structural steel
فولاد ساختمان تجارتی
name brand
علامت تجارتی مشهور
trademark
علامت تجارتی گذاشتن
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
commercial procuration
قائم مقام تجارتی
unfavorable balance of trade
توازن نامطلوب تجارتی
trade barrier
قید و بند تجارتی
commercial representative
قائم مقام تجارتی
commercial light gage sheet
ورق فریف تجارتی
business income
درامد خالص تجارتی
cost plus
براساس قیمت تجارتی
dominant firm
واحد تجارتی مسلط
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
trademarks
علامت تجارتی گذاشتن
register of commerce
دفتر ثبت تجارتی
passive trade balance
توازن تجارتی منفی
local trade customs
عرف تجارتی محل
advertisement
آگهی های تجارتی
camial
وابسته بمبادله تجارتی تهاتری
transferable commercial instrument
اوراق تجارتی قابل انتقال
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
secular trend
سهام تجارتی وگواهی نامه ان ها
name plugging
تکرار نام یا علامت تجارتی
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
copywriters
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriter
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
stock exchnge
بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
privateer
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
advert
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
adverts
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
public image
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
dacron
نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
take over bid
پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
payola
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
spam
مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
automatic pipet
پی پت خودکار
unmanned
خودکار
self-starters
خودکار
self-starter
خودکار
mechnical
خودکار
self acting
خودکار
unattended
خودکار
automatics
خودکار
preset
خودکار
automatic
خودکار
auyomated
خودکار
automotive
خودکار
autonomic
خودکار
pen
خودکار
automatous
خودکار
ballpens
خودکار ها
ball pens
خودکار ها
ballpoints
خودکار ها
automaticity
خودکار
ballpoint pens
خودکار ها
brand switching
تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
full automatic
تماما" خودکار
semiautomatic
نیمه خودکار
self test
ازمایش خودکار
semi automatic
نیم خودکار
automate
خودکار کردن
automatic tuning
میزانساز خودکار
fully automatic
کاملا" خودکار
self destroying
منفجرشونده خودکار
automatic throttle
ساسات خودکار
auto starter
استارت خودکار
automates
خودکار کردن
automated
خودکار کردن
automatic buret
بورت خودکار
automatic behavior
رفتار خودکار
automatic bass compensation
بمرسان خودکار
automatic balance
ترازوی خودکار
autotrack
تعقیب خودکار
automatic tracking
تعقیب خودکار
automatic aiming
تعقیب خودکار
automated office
دفتر خودکار
autogenous welding
جوشکاری خودکار
automatically
بطور خودکار
automatic testing
ازمایش خودکار
autofeather
فدر خودکار
automating
خودکار کردن
self loading
پرشونده خودکار
automatic titrator
تیترکننده خودکار
autotype
چاپ خودکار
auyomated
خودکار شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com