Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to make odds even
نا برابری ها را از میان بردن
Other Matches
to make mincemeat of
از میان بردن
shunt
از میان بردن کنارگذاشتن
shunts
از میان بردن کنارگذاشتن
shunted
از میان بردن کنارگذاشتن
to burn up
سوزاندن و از میان بردن
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
demoralizes
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
inequality
نا برابری
equalness
برابری
equivalents
برابری
equations
برابری
equation
برابری
equivalent
برابری
evenness
برابری
inequalities
نا برابری
par
برابری
owelty
برابری
parallelism
برابری
conformation
برابری
iso quant
برابری
equalization
برابری
isogony
برابری
parity
برابری
comparison
برابری
coequality
برابری
equality
برابری
equities
برابری
equity
برابری
comparisons
برابری
rivalship
برابری
counterbalance
برابری کردن
homology
همسانی برابری
counterbalanced
برابری کردن
counterbalances
برابری کردن
oneness
برابری وحدت
gold parity
برابری طلا
equal gate
دریچه برابری
manifoldness
چند برابری
accommodation coefficient
ضریب برابری
subjective equality
برابری ذهنی
ties
رابطه برابری
commensuteness
برابری دراندازه
tie
رابطه برابری
equal sign
علامت برابری
coeternity
برابری درابدیت
musicality
برابری با موسیقی
exchange parity
برابری ارز
musicalness
برابری با موسیقی
equality ciroui
مدار برابری
equipollence
برابری درمعنی یاقوه
purchasing power parity
برابری قدرت خرید
modernness
برابری بااصول امروزی ها
isopolity
برابری در حقوق سیاسی
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
counterweigh
پارسنگ برابری کردن با
exchange parity
نرخ برابری ارز
exchange rate parity
نرخ برابری ارز
par of exchange
نرخ برابری ارز
equal sacrifice theory
نظریه برابری فداکاری
par value of currencies
نرخ برابری اسعار
feminism
برابری طلبی زنان
equipoise
برابری دروزن متعادل ساختن
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
feminism
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
پیش بردن جلو بردن
metamerism
برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
feminism
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
lorenz curve
منحنی که نمایشگر انحراف توزیع درامداز وضع برابری کامل است
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
isotopy
دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
countervail
برابری کردن با جبران کردن
overthwart
از میان
through
از میان
amongst
در میان
middles
میان
mean line
خط میان
mean water
میان اب
staggers
یک در میان
waistline
میان
between
میان
into
در میان
mongst
میان
in the midden of
در میان
among
میان
centred
میان
per
از میان
centre
میان
centers
میان
centered
میان
in our midst
در میان ما
middling
میان
center
میان
amid
در میان
cross country
میان بر
omphalos
میان
mesocarp
میان بر
middle part
میان
thru
از میان
midrib
رگ میان
intershoot
در میان
shortcut
میان بر
half back
میان
middle
میان
waistlines
میان
waist
میان
crosscut
میان بر
diameters
میان بر
stagger
یک در میان
diameter
میان بر
staggering
یک در میان
waists
میان
middle age
میان سال
middle aged
میان سال
intertrial
میان کوششی
inter nos
در میان خودمان
diaphrgam
میان پرده
inter vivos
در میان زنده ها
double space
یک سطر در میان
of middle a
میان سال
meant
میان مشترک
intercellular
میان یاختهای
middle-aged
میان سال
entracte
میان پرده
duramen
میان درخت
inter se
میان خودشان
intersegmental
میان قطعهای
waists
میان تنه
waist
میان تنه
intercurreace
در میان امدن
interlucent
میان تاب
intercurrent
در میان اینده
heart wood
میان چوب
half back
میان بازی کن
interlocate
در میان گذاردن
halt back
میان بازی کن
interfluves
میان دو رود
intergroup
میان گروهی
interjacency
میان بودن
interjacency
وقوع در میان
interjectory
در میان انداخته
interjectory
در میان اورده
floret of the disk
گلچه میان
short cuts
راه میان بر
interposition
پا میان گذاری
navel
میان وسط
navels
میان وسط
internode
میان گره
heartwood
میان چوب
intermural
میان دیواری
spotty
چنددر میان
short cut
راه میان بر
intermontane
میان کوه
diaphragms
میان پرده
bummer
چرخ میان
diaphragm
میان پرده
intervene
در میان امدن
medium term
میان مدت
middle sized
میان اندازه
middle weight
میان وزن
middlemost
میان ترین
midmost
میان ترین
middleware
میان افزار
insuperable
از میان برنداشتنی
middleweight
میان وزن
midrange
میان دامنه
halfback
میان بازیکن
middle finger
انگشت میان
midcourse
میان راه
medius
انگشت میان
merlon
میان دو تیرکش
intervenes
در میان امدن
mesencephalon
میان مغز
mesoderm
میان پوست
mesosphere
میان کره
mesosphere
میان- سپهر
mesothorax
میان سیه
midships
در میان کشتی
midbrain
میان مغز
to cut off a corner
میان برکردن
cross-cultural
میان فرهنگی
cross cultural
میان فرهنگی
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...