Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
wing loading
نسبت وزن کل به مساحت یال
Search result with all words
charactristic lenght
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
contraction ratio
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
disc loading
نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
Other Matches
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
measurements
مساحت
areas
مساحت
area
مساحت
space
مساحت
spaces
مساحت
measurement
مساحت
disc area
مساحت دیسک
area of a triangle
مساحت مثلث
wing area
مساحت بال
gateage
مساحت دهانههای یک سد
area
مساحت سطح
areas
مساحت سطح
planimeter
مساحت سنج
area chart
نمودار مساحت
surface area
مساحت سطح
area of a circle
مساحت دایره
[ریاضی]
area of a disc
مساحت دایره
[ریاضی]
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
density
تراکم الیاف
[در یک مساحت معین]
circular mil
مساحت دایرهای به قطر یک میل
area of a circle
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
area of a disc
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
planimeter
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
acres
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acre
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
packing
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
recording
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
recordings
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
resolutions
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
resolution
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
measure
مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
proportion
نسبت
kinship
نسبت
in respect of
به نسبت
t ratio
نسبت تی
respects
نسبت
in respect of
نسبت به
relational
نسبت
respect
نسبت
proportional
به نسبت
in the ratio of
به نسبت
ratios
نسبت
proportions
نسبت
format
نسبت
formats
نسبت
ratio
نسبت
uncross
نسبت
cognation
نسبت
in proprotion to
نسبت به
relation
نسبت
quotients
نسبت
quotient
نسبت
to
تا نسبت به
with respect to
نسبت به
in connexion with
نسبت به
In what proportion ?
به چه نسبت ؟
In the ration lf one to ten .
به نسبت یک به ده
than
نسبت به
rates
نسبت
rate
نسبت
rapport
نسبت
the rat of to
نسبت دو به سه
as compared to
نسبت به
in regard to
نسبت به
apropos of
نسبت به
bearing
نسبت
in relation to
نسبت به
towards
نسبت به
in regard of
نسبت به
attributing
نسبت دادن
feedback ratio
نسبت فیدبک
feedback ratio
نسبت پس خوراند
compression ratio
نسبت تراکم
fineness ratio
نسبت فرافت
in d. of
با بی اعتنایی نسبت به
glide ratio
نسبت سریدن
gyromagnetic ratio
نسبت ژیرومغناطیسی
he is faithful to me
نسبت به من باوفاست
hit ratio
نسبت اصابت
cash ratio
نسبت نقدینگی
deposit ratio
نسبت سپرده
attribute
نسبت دادن
distribution ratio
نسبت توزیع
error ratio
نسبت خطا
concentration ratio
نسبت تمرکز
attributes
نسبت دادن
contact ratio
نسبت تماس
cost benefit ratio
نسبت فایده
factor proportion
نسبت عوامل
control ratio
نسبت فرمان
current ratio
نسبت جاری
price ratio
نسبت قیمت
bypass ratio
نسبت کنارگذاری
inverse ratio or proportion
نسبت معکوس
absorption ratio
نسبت جذب
impedance ratio
نسبت امپدانس
correlation ratio
نسبت همبستگی
lay to
نسبت دادن به
aspect ratio
نسبت صفحه
liquidity ratio
نسبت نقدینگی
magnetogyric ratio
نسبت ژیرومغناطیس
mobility ratio
نسبت تحرک
abundance ratio
نسبت فراوانی
acidity coefficient
نسبت اکسیژن
affine
نسبت ازدواجی
ascribable
نسبت دادنی
affine
نسبت سلبی
advalorem
به نسبت قیمت
inverse ratio
نسبت معکوس
ionic ratio
نسبت یونی
activity ratio
نسبت فعالیت
oxygen ration
نسبت اکسیژن
mole ratio
نسبت مولی
aspect ratio
نسبت تصویر
porosity
نسبت روزنه ها
imputation
نسبت دادن
progenitorship
نسبت جدی
progressive ratio
نسبت تصاعدی
imputable
نسبت دادنی
baud rate
نسبت باود
bear on
نسبت داشتن
toward
بطرف نسبت به
us
نسبت بما
impluse ratio
نسبت ضربه
abundance
نسبت فراوانی
aspect ratio
نسبت دید
visibility
نسبت دید
nines complement
متمم نسبت به 9
one's complement
متمم نسبت به یک
assion
نسبت دادن
operating ratio
نسبت عملیاتی
impluse ratio
نسبت ایمپولز
image ratio
نسبت تصویر
prorenata
نسبت موافق
percentages
نسبت یا درصد
ascribing
نسبت دادن
ascribes
نسبت دادن
ascribed
نسبت دادن
ascribe
نسبت دادن
favouritism
مساعدت نسبت به
strength ratio
نسبت استحکام
blood
نسبت خویشاوندی
sensitivity ratio
نسبت حساسیت
relation
رابطه نسبت
settlement ratio
نسبت نشست
regard
باره نسبت
shunt ratio
نسبت شنت
regarded
باره نسبت
regards
باره نسبت
stress ratio
نسبت تنش
water cement ratio
نسبت اب و سیمان
transformation ratio
نسبت تبدیل
transmissivity
نسبت فرافرستی
two's complement
متمم نسبت به دو
percentage
نسبت یا درصد
viscosity ratio
نسبت گرانروی
void ratio
نسبت منفذها
voltage ratio
نسبت ولتاژ
weight ratio
نسبت وزن
to put down
نسبت دادن
attribution
نسبت دادن
ten's complement
متمم نسبت به 01
correspondingly
بهمان نسبت
there is nothing wanting
چیزی کم نسبت
to behave toward
رفتارکردن نسبت به
to do by
رفتارکردن نسبت به
credits
نسبت دادن
proximity of blood
قرابت نسبت
scale down
به نسبت ثابت
saving ratio
نسبت پس انداز
roundness
نسبت گردی
reduction ratio
نسبت کاهش
relativization
نسبت دادن
connexions
بستگی نسبت
connection
بستگی نسبت
recycling ratio
نسبت بازگردانی
recycle ratio
نسبت بازگردانی
transformer ratio
نسبت مبدل
imputes
نسبت دادن
ratio of transformer
نسبت مبدل
relationship
وابستگی نسبت
relationships
وابستگی نسبت
velocity ratio
نسبت سرعت
ratio detector
اشکارساز نسبت
scalling factor
نسبت اشل
imputed
نسبت دادن
credited
نسبت دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com