Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
cantilever ratio
نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
Other Matches
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
maximum junction to case thermal impedan
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
fuselages
بدنه هواپیما
fuselage
بدنه هواپیما
airframe
بدنه هواپیما
aviation structural mechanic
مکانیک بدنه هواپیما
cocooning
روکش دادن بدنه هواپیما
airframe mechanic
تعمیرکار بدنه هواپیما بامجوز اف ا ا
belt frame
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
empty weight
وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
wing position
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
air foil
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
break bulk point
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
liners
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
prudent limit of patrol
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
liner
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
mach trim compensator
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
cross loading
تقسیم بارهای هواپیما
internal power
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
uplifts
سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
uplift
سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
wing loading
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
design landing weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
bomb release line
خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
pods
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pod
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
compartment marking
سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
mine casemate
بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
vernier
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
buoyant mine case
بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
sectors
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
trunks
بدنه
bodies
بدنه
trunk
بدنه
fuselage
بدنه
body
بدنه
fuselages
بدنه
shafts
بدنه
shaft
بدنه
casings
بدنه
framework
بدنه
frameworks
بدنه
housing
بدنه
contour
بدنه
compartment
بدنه
compartments
بدنه
bridge deck
بدنه پل
casing
بدنه
hulls
بدنه
hull
بدنه
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
shells
بدنه ساختمان
shell
بدنه ساختمان
hull insurance
بیمه بدنه
magnet case
بدنه اهنربا
shelling
بدنه ساختمان
white body
بدنه سفید
automobile body sheet
بدنه اتومبیل
westwork
بدنه غربی
hulls
بدنه قایق
ground
اتصال بدنه
hulls
بدنه کشتی
turbin casing
بدنه توربین
hull
بدنه کشتی
loop body
بدنه حلقه
hull
بدنه قایق
auto body sheet
بدنه اتومبیل
magnet housing
بدنه اهنربا
the body of a carriage
بدنه یک کالسکه
costa
تیغه در بدنه
shaft
بدنه چوبه
elevator casing
بدنه بالابر
cartridge shell
بدنه پوکه
gate leaf
بدنه دریچه سد
motor casing
بدنه موتور
fuselage refrence line
خط مبنای بدنه
furnace body
بدنه کوره
hulks
بدنه کشتی
stock
بدنه رنده
stocked
بدنه رنده
hulk
بدنه کشتی
side wall of a lock
بدنه سد دریچهای
revetment
پوشش بدنه
tige
بدنه ساقه
to connect to frame
اتصال به بدنه
hull column
پایه بدنه
monohull
قایق با یک بدنه
box type van body
بدنه صندوق
head
شبکه یا بدنه
buffer body
بدنه دافع
shafts
بدنه چوبه
die stock
بدنه رنده
trunk
بدنه ستون
trunks
بدنه ستون
pump casting
بدنه پمپ
pressure hull
بدنه ضد فشار
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
hulls
بدنه یک هواپیمای دریایی
selected material
لایه بدنه راه
seacock
شیرهای بدنه ناو
trimaran
قایق با 3 بدنه موازی
saddletree
بدنه چوبی زین
hulls
بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
bottom line
طناب زیر بدنه
engine block
قالب یا بدنه موتور
hull down
بدنه پشت حفاظ
trunks
تلگراف یا تلفن بدنه
ideal energy radiator
رادیاتور بدنه سیاه
trunk
تلگراف یا تلفن بدنه
cartridge shell
بدنه پوکه فشنگ
thallus
ساقه بدنه گیاه
trimarans
قایق با 3 بدنه موازی
hull
بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
multihull
قایق با بیش از یک بدنه
steering gear housing
بدنه جعبه فرمان
freeboard
بدنه فوقانی ناو
hull
بدنه یک هواپیمای دریایی
head
بعد بالایی کتاب یا بدنه
bonding
گیره اتصالی اتصال بدنه
modified stock car
اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
underbody
قسمت بدنه قایق در زیر اب
catamaran
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
heels
قسمت عقبی بدنه قایق
heel
قسمت عقبی بدنه قایق
catamarans
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
displacement hull
قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
uttermost
حداکثر
peak
حداکثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com