English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (2 milliseconds)
English Persian
talking to نصیحت توبیخ
talking-to نصیحت توبیخ
Search result with all words
admonitory نصیحت امیز توبیخ امیز
Other Matches
harangue نصیحت
harangued نصیحت
harangues نصیحت
haranguing نصیحت
admonishment نصیحت
[piece of ] advice نصیحت
advice نصیحت
advises نصیحت کردن
admonishing نصیحت کردن
admonish نصیحت کردن
advise نصیحت کردن
sententious نصیحت امیز
advising نصیحت کردن
admonished نصیحت کردن
admonishes نصیحت کردن
sententiousness نصیحت امیزی
admonitive نصیحت امیز
admonish نصیحت کردن
sequacious نصیحت پذیر
to read one a lesson بکسی نصیحت کردن
consultants متخصصی که نصیحت میکند
advising مستشاری نصیحت کردن
advises مستشاری نصیحت کردن
protreptic تشویق کننده نصیحت
hortative نصیحت امیز ترغیبی
pre admonish از پیش نصیحت دادن
consultant متخصصی که نصیحت میکند
vituperation توبیخ
repoach توبیخ
repeimand توبیخ
rail توبیخ
chastiesement توبیخ
admonishment توبیخ
reprimands توبیخ
reprimand توبیخ
reprimanded توبیخ
reprimanding توبیخ
rebuked توبیخ
rebukes توبیخ
rebuke توبیخ
raillery توبیخ
snuff توبیخ
rebuking توبیخ
upbraiding توبیخ
increpation توبیخ
reprehend توبیخ کردن
blameful شایان توبیخ
tell off توبیخ کردن
reprimanded توبیخ رسمی
chew out توبیخ کردن
comeuppance توبیخ بیجا
snubber توبیخ کننده
rebuking توبیخ کردن
redargue توبیخ کردن
self reproof توبیخ نفس
reproachable قابل توبیخ
reprimand توبیخ رسمی
reproached توبیخ رسوایی
rebuke توبیخ کردن
reproach توبیخ رسوایی
blamable شایان توبیخ
reproaches توبیخ رسوایی
bite someone's head off <idiom> توبیخ کردن
rebuked توبیخ کردن
rebukes توبیخ کردن
vituperatory توبیخ امیز
reproaching توبیخ رسوایی
reprimands توبیخ رسمی
vituperate توبیخ کردن
reprimanding توبیخ رسمی
rebuke توبیخ کردن سرزنش
to hall over the couls سرزنش یا توبیخ کردن
rebukes توبیخ کردن سرزنش
chastising توبیخ وملامت کردن
reproofs ملامت توبیخ ملایم
reproof ملامت توبیخ ملایم
rebuking توبیخ کردن سرزنش
chastises توبیخ وملامت کردن
reprimands رسما" توبیخ کردن
chastised توبیخ وملامت کردن
reprimanding رسما" توبیخ کردن
reprimanded رسما" توبیخ کردن
chastise توبیخ وملامت کردن
reprimand رسما" توبیخ کردن
keelhaul سخت توبیخ کردن
rebuked توبیخ کردن سرزنش
dirdum توبیخ باصدای بلند
censurable قابل توبیخ وسرزنش
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
repeimand توبیخ کردن تنبیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com