Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
release point
نقطه رهایی ستون راهپیمایی
Other Matches
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march column
ستون راهپیمایی
route column
ستون راهپیمایی
columns
صف ستون راهپیمایی یاموتوری
column
صف ستون راهپیمایی یاموتوری
double staggered column
ستون راهپیمایی دوبله
release point
نقطه رهایی
break off position
نقطه رهایی
bomb release point
نقطه رهایی بمب
helicopter breakup point
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
route march
راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
route marches
راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
motor march
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
marched
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marches
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
pilaster
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
baluster
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
columna rostrata
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
hiking
راهپیمایی
travelling
راهپیمایی
road movement
راهپیمایی
hike
راهپیمایی
hikes
راهپیمایی
hiked
راهپیمایی
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post
از این ستون بان ستون
race walking
مسابقه راهپیمایی
administrative march
راهپیمایی اداری
drill marching
راهپیمایی تمرینی
travelling
راهپیمایی کردن
walks
مسابقه راهپیمایی
walked
مسابقه راهپیمایی
walk
مسابقه راهپیمایی
rate of march
نواخت راهپیمایی
march unit
یکان راهپیمایی
march order
ترتیب راهپیمایی
quick march
راهپیمایی تند
foot race
مسابقه راهپیمایی
road movement table
جدول راهپیمایی
road movement graph
گرافیک راهپیمایی
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
march unit
قسمتی ازستون راهپیمایی
road movement graph
منحنی مسیر راهپیمایی
road movement table
جدول حرکت و راهپیمایی
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
walkers
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walker
شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
pile
ستون ستون لنگرگاه
piled
ستون ستون لنگرگاه
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
emancipation
رهایی
deliveries
رهایی
riddance
رهایی
escaping
رهایی
deliverance
رهایی
escapes
رهایی
liveries
رهایی
livery
رهایی
escape
رهایی
delivery
رهایی
quietus
رهایی
escaped
رهایی
abandonment
رهایی
goby
رهایی
salvation
رهایی
rescue
رهایی
relief
رهایی
escapement
رهایی
rescued
رهایی
extrication
رهایی
rescuing
رهایی
rescues
رهایی
emanacipation
رهایی
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
bomb release line
خط رهایی بمب
survival
رهایی از انهدام
break off
رهایی ازدرگیری
break up value
قیمت رهایی
rescued
رهایی دادن
survivals
رهایی از انهدام
emergency relief
رهایی از بلایا
emancipator
رهایی دهنده
keep one's head above water
رهایی یافتن
disenchantment
رهایی از طلسم
acquittance
رهایی بخشودگی
disillusioning
رهایی از شیفتگی
disillusion
رهایی از شیفتگی
to extricate oneself
رهایی یافتن
rescues
رهایی دادن
rescuing
رهایی دادن
get out
رهایی یافتن
disillusions
رهایی از شیفتگی
dishallucination
رهایی ازشیفتگی
to get off
رهایی یافتن از
rescue
رهایی دادن
to get rid of
رهایی یافتن از
release
منتشر ساختن رهایی
to save one's neck
از دار رهایی یافتن
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
released
منتشر ساختن رهایی
dropping angle
زاویه رهایی بمب
on one's feet
<idiom>
رهایی ازبیماری یا مشکلات
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
lead us not into temtation
ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
bailment
رهایی به قید ضمانت
to escape
[with something]
رهایی یافتن
[با چیزی]
releases
منتشر ساختن رهایی
redeeming
از گرو در اوردن رهایی دادن
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
releases
ازاد سازی رهایی واگذاری
released
ازاد سازی رهایی واگذاری
release
ازاد سازی رهایی واگذاری
redeems
از گرو در اوردن رهایی دادن
disencumbrance
رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
angular velocity
سرعت زاویهای رهایی بمب
to p anyone through danger
کسی را از خطر رهایی دادن
redeemed
از گرو در اوردن رهایی دادن
get off
رهایی یافتن پیاده شدن از
redeem
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
sectors
تقسیم دیسک به شیار رهایی
sector
تقسیم دیسک به شیار رهایی
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
discharge
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
angular velocity bombsight
دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com