Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
parlementaire
نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
Other Matches
legates
ایلچی نماینده تام الاختیار
legate
ایلچی نماینده تام الاختیار
ambassadors
ایلچی
ambassador
ایلچی
envoys
ایلچی
envoy
ایلچی
envoi
ایلچی
embassador
سفیر ایلچی
legateship
ایلچی گری
nuncio
ایلچی پاپ
embassies
ایلچی گری سفارت خانه
legation
ایلچی گری وزارت مختار
legations
ایلچی گری وزارت مختار
embassy
ایلچی گری سفارت خانه
officially represented
دارای نماینده رسمی
embassage
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
sheriff
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
revolutionary
شورشی
anarch
شورشی
insurgents
شورشی
insurrectionary
شورشی
revolutionaries
شورشی
rioter
شورشی
rioters
شورشی
insurgent
شورشی
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
belligerent
نیروی شورشی
belligerents
نیروی شورشی
belligerently
نیروی شورشی
rebels
شوریدن شورشی
rebel
شوریدن شورشی
subversives
براندازنده شورشی
rebelled
شوریدن شورشی
subversive
براندازنده شورشی
rebelling
شوریدن شورشی
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
irregular force
قوای چریکی
land forces
قوای بری
host troop
قوای عمده
landing forces
قوای اب خاکی
the three powers
قوای ثلاثه
auxiliary forces
قوای کمکی
internal security
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
mass
تمرکز قوای جنگی
the active powers of the mind
قوای عامله متحر
air parity
توازن قوای هوایی
magnetic line of force
خطوط قوای مغناطیسی
militia
قوای شبه نظامی
massing
تمرکز قوای جنگی
masses
تمرکز قوای جنگی
magnetic lines of force
خطوط قوای مغناطیسی
militias
قوای شبه نظامی
parity
توازن قوای نظامی
elemental worship
پرستش قوای طبیعی
faculty psychology
روانشناسی قوای ذهنی
irregular force
قوای غیر نظامی
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
militarism
بسط وگسترش قوای نظامی
impuissance
ضعف قوای جنسی سستی
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
demarkation
تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
absolutist
کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
representative
نماینده
indicator
نماینده
agents
نماینده
doer
نماینده
doers
نماینده
factor
نماینده
depts
نماینده
commissioners
نماینده
commissioner
نماینده
proxy
نماینده
dept
نماینده
deputy
نماینده
nominees
نماینده
nominee
نماینده
deputies
نماینده
representatives
نماینده
factors
نماینده
delegating
نماینده
delegates
نماینده
proctor
نماینده
indicant
نماینده
deligate
نماینده
indicatory
نماینده
delegates
نماینده ها
delegated
نماینده
mercantile agent
نماینده
representatives
نماینده ها
agency
نماینده
agent
نماینده
attorneys
نماینده
attorney
نماینده
delegate
نماینده
agencies
نماینده
deputation
نماینده نمایندگی
representations
تمثال نماینده
sole agent
نماینده انحصاری
represent
نماینده بودن
representation
تمثال نماینده
overseas agent
نماینده خارجی
sales agent
نماینده فروش
deputations
نماینده نمایندگی
pathognomic
نماینده ناخوشی
pathognomomical
نماینده ناخوشی
permanent deligate
نماینده دایمی
represents
نماینده بودن
represented
نماینده بودن
stack indicator
نماینده پشته
sales representative
نماینده فروش
priority indicator
نماینده اولویت
representative elements
عناصر نماینده
walking delegate
نماینده سیار
consular agent
نماینده کنسولی
assignee
نماینده مامور
internunico
نماینده پاپ
Member of Parliament
نماینده مجلس
Members of Parliament
نماینده مجلس
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
election
انتخاب نماینده
envoi
مامور نماینده
insurance agent
نماینده بیمه
expessive
حاکی نماینده
marker ship
کشتی نماینده
envoy
مامور نماینده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
law agent
نماینده قضایی
check indicator
نماینده مقابله
by depty
بوسیله نماینده
jack and gill
دونامه نماینده ........
customs agent
نماینده گمرکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com