Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English
Persian
phenomenon
نمود تجلی
Other Matches
influencing
تجلی
emanation
تجلی
transfiguration
تجلی
influences
تجلی
influence
تجلی
influenced
تجلی
expressions
تجلی
expression
تجلی
Epiphany
تجلی
reincarnate
تجلی کردن
transfiguring
تجلی کردن
transfiguration
عید تجلی
transfigures
تجلی کردن
transfigured
تجلی کردن
transfigure
تجلی کردن
aura
نشئه و تجلی هر ماده
auras
نشئه و تجلی هر ماده
Epiphany
فهور و تجلی عیسی
theophany
تجلی خدا به انسان
emanating
جاری شدن تجلی کردن
emanate
جاری شدن تجلی کردن
emanated
جاری شدن تجلی کردن
theophanic
وابسته به تجلی خدا به انسان
emanates
جاری شدن تجلی کردن
phenomenon
نمود
appearances
نمود
aspects
نمود
prospects
نمود
prospect
نمود
prospected
نمود
prospecting
نمود
aspect
نمود
appearance
نمود
performances
نمود
performance
نمود
growths
نمود
growth
نمود
life forms
زی نمود
life form
زی نمود
psychological make up
نمود ذهنی
pseudomorphism
نمود کاذب
it had a europeanlook
اروپایی می نمود
macroscopic
درشت نمود
actescence
نمود شیر
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
he proceeded to investigate it
بتحقیق ان مبادرت نمود
he showed me kindness
ابرازمحبت نسبت به من نمود
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
pseudomorphous
دارای نمود کاذب
multiphase
دارای چند نمود
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
incompressibly
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
piggyback file
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
nescience
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
he took my words in good part
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com