Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
forbidden band |
نوار غیر مجاز |
|
|
Other Matches |
|
capstan |
میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید |
piggyback |
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود |
piggybacks |
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود |
leader |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
leaders |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
legit |
نمایش مجاز تاتر مجاز |
visiting correspondent |
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی |
azimuth |
زاویه افقی درست نوک نوار نسبت به نوار مغناطیسی |
reel-to-reel |
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر |
reel to reel |
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر |
pickup reel |
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن |
splices |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
splice |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
splicing |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
guard band |
بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند |
spliced |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
perforated tape |
نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود |
pinchwheel |
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود |
autos |
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد |
auto |
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد |
magnetic tapes |
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود |
magnetic tape |
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود |
cartridge |
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است |
cartridges |
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است |
identity |
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند |
identities |
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند |
reel to reel |
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد |
deceleration time |
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار |
reel-to-reel |
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد |
readers |
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند |
reader |
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند |
leaders |
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما |
leader |
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما |
tape drive |
نوار چرخان نوار ران |
tape drives |
نوار چرخان نوار ران |
video cassette |
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی |
video cassettes |
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی |
authorized level of organization |
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
filmstrip |
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم |
admissibll |
مجاز |
authorised |
مجاز |
admittable |
مجاز |
permissible |
مجاز |
allowed |
مجاز |
at liberty |
مجاز |
authorrized |
مجاز |
tropologic |
مجاز |
licensed |
مجاز |
licensable |
مجاز |
admissible |
مجاز |
lawful |
مجاز |
permitted |
مجاز |
legal |
مجاز |
metonymy |
مجاز |
certified |
مجاز |
permissive |
مجاز |
authorized |
مجاز |
allowable |
مجاز |
toluene |
حد مجاز |
rated |
مجاز |
commissioned |
مجاز |
height clearance |
ارتفاع مجاز |
allowances |
میزان مجاز |
dosing |
مقدار مجاز |
permit |
مجاز کردن |
unauthorized |
غیر مجاز |
lawfully |
به طور مجاز |
delegation of authority |
مجاز شمردن |
allowance |
میزان مجاز |
idiographic |
وابسته به مجاز |
licit |
روا مجاز |
impermissible |
غیر مجاز |
justifiability |
مجاز بودنی |
permits |
مجاز کردن |
allowable cargo load |
بار مجاز |
admitance |
روا مجاز |
speed limits |
سرعت مجاز |
speed limit |
سرعت مجاز |
accredited |
مجاز معتبر |
contraband |
غیر مجاز |
doses |
مقدار مجاز |
dosed |
مقدار مجاز |
dose |
مقدار مجاز |
circuit allocated use |
مدارچانلهای مجاز |
tolerance |
خطای مجاز |
tolerance |
تفاوت مجاز |
tolerances |
خطای مجاز |
allowable cargo load |
حداکثربار مجاز |
allowable level |
تراز مجاز |
allowable load |
بار مجاز |
permitting |
مجاز کردن |
bona fide holder |
دارنده مجاز |
ban item |
غیر مجاز |
bag limit |
حد مجاز صید |
authorized strength |
استعداد مجاز |
authorized program |
برنامه مجاز |
authorized manpower |
استعدادپرسنلی مجاز |
authorized bank |
بانک مجاز |
authorized allowance |
سهمیه مجاز |
authorised clerk |
واسطه مجاز |
allowed vibrations |
ارتعاشهای مجاز |
working stress |
تنش مجاز |
allowable stress |
تنش مجاز |
tolerances |
تفاوت مجاز |
trope |
مجاز استعاره |
freeing |
مجاز منفصل |
freed |
مجاز منفصل |
free |
مجاز منفصل |
permissibly |
بطور مجاز |
permissible velocity |
تندی مجاز |
permissible velocity |
سرعت مجاز |
permissible load |
بار مجاز |
permissible dosage |
دوز مجاز |
legitimization |
مجاز کردن |
permissible deviation |
تفاوت مجاز |
on the house <idiom> |
مجاز درکاری |
legitimize |
مجاز کردن |
prescribed load |
بار مجاز |
frees |
مجاز منفصل |
complement |
حد مجاز مکمل |
working load |
بار مجاز |
complemented |
حد مجاز مکمل |
complementing |
حد مجاز مکمل |
complements |
حد مجاز مکمل |
troplogy |
مجاز گوئی |
fair game |
شکار مجاز |
legitimised |
مجاز کردن |
figuratively |
بطور مجاز |
safe load |
بار مجاز |
revocable contract |
عقد مجاز |
legitimises |
مجاز کردن |
legitimising |
مجاز کردن |
legitimized |
مجاز کردن |
not allowed |
غیر مجاز |
setting |
شدت مجاز |
maximum prr ermissible |
مجاز حداکثر |
licensing hours |
زمان مجاز |
settings |
شدت مجاز |
authorise |
مجاز نمودن |
legitimizing |
مجاز کردن |
legitimizes |
مجاز کردن |
metonym |
مجاز مرسل |
tolerance limit |
خطای مجاز |
ranges |
مجموعه مقادیر مجاز |
authorized manpower |
نیروی انسانی مجاز |
licitly |
بطور مجاز یا مشروع |
authorized parts list |
لیست قطعات مجاز |
authorized parts list |
سهمیه مجاز قطعات |
acceptance tolerance |
حد مجاز قابل قبول |
twenty four hour charge rate |
امپر مجاز باتری |
table of allowance |
جدول سهمیه مجاز |
ratings |
نحوه عملکرد مجاز |
tare |
وزن مجاز یک فرف |
safe loads tables |
جداول بارهای مجاز |
taxi stand |
ماندگاه مجاز تاکسی |
allowable cabin load |
بار مجاز هواپیما |
allowed energy levels |
ترازهای انرژی مجاز |
allowed quantum state |
حالت کوانتومی مجاز |
tensile stress |
تنش کششی مجاز |
maximum allowable concentration |
حداکثر غلظت مجاز |
rating |
نحوه عملکرد مجاز |
authorized allowance supplies |
سهمیه مجاز اماد |
authorized allowance supplies |
سهمیه اماد مجاز |
maximum permissible load |
بار مجاز حداکثر |
ranged |
مجموعه مقادیر مجاز |
eligible traffic |
عبور و مرور مجاز |
number |
مجموعه مقادیر مجاز |
peak strenght |
حداکثر استعداد مجاز |
numbers |
مجموعه مقادیر مجاز |
permissible dosage |
میزان داروی مجاز |
manpower cieling |
حداکثرنیروی انسانی مجاز |
personnel authorization |
سطح پرسنلی مجاز |
personnel authorization |
جدول پرسنلی مجاز |
maximum permissible voltage |
ولتاژ مجاز حداکثر |
range |
مجموعه مقادیر مجاز |
security |
مشخصات کاربران مجاز |
illigal character |
کاراکتر غیر مجاز |
illigal character |
دخشه غیر مجاز |
illicit advertising |
تبلیغ غیر مجاز |
prescribed load |
بار مهمات مجاز |
circuit allocated use |
سهمیه مدارهای مجاز |
overdraft |
برداشت اب بیش از اندازه مجاز |
open season |
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار |
overdrafts |
برداشت اب بیش از اندازه مجاز |
allowable cargo load |
فرفیت بار مجاز هواپیما |
Chartered ( certified public ) accountant . |
حسابدار قسم خورده ( مجاز ) |
symmetry allowed reaction |
واکنش مجاز از لحاظ تقارن |
surcharge of common |
استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه |
game fish |
ماهی مجاز برای صیادی |
on the deck |
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز |
peace time complement |
استعداد مجاز زمان صلح |
frequency tolerance |
میزان تغییر مجاز فرکانس |
pass reciever |
دریافت کننده مجاز پاس |
fishable |
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری |
authorized stockage list |
لیست ذخیره انبار مجاز |
illicit |
قاچاقی نامشروع غیر مجاز |
countermining distance |
فاصله مجاز بین دومین |
maximum safe temperature |
درجه حرارت مجاز حداکثر |
lincense or cence |
مجاز کردن پروانه دادن |