Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
English
Persian
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
reserves
نگه داشتن اختصاص دادن
reserving
نگه داشتن اختصاص دادن
Other Matches
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
appertaining
اختصاص داشتن
appertain
اختصاص داشتن
appertains
اختصاص داشتن
appertained
اختصاص داشتن
to set apart
اختصاص دادن
allocating
اختصاص دادن
allot
اختصاص دادن
assign
اختصاص دادن
allocate
اختصاص دادن
appropriate
اختصاص دادن
allocates
اختصاص دادن
appropriates
اختصاص دادن
allocate
اختصاص دادن
appropriating
اختصاص دادن
appropriated
اختصاص دادن
allocating
تقسیم کردن اختصاص دادن
dedicate
اختصاص دادن وقف کردن
dedicates
اختصاص دادن وقف کردن
dedicating
اختصاص دادن وقف کردن
earmarks
نشان کردن اختصاص دادن
devoting
اختصاص دادن فدا کردن
devotes
اختصاص دادن فدا کردن
devote
اختصاص دادن فدا کردن
earmark
نشان کردن اختصاص دادن
assign
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigned
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigns
قلمداد کردن اختصاص دادن
reserves
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserving
ذخیره کردن اختصاص دادن
allocates
تقسیم کردن اختصاص دادن
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
allocate
تقسیم کردن اختصاص دادن
intervert
بخود اختصاص دادن برگرداندن
appropriation
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
appropriation
قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
renumber
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
fall out
رخ دادن مشاجره داشتن
renders
تسلیم داشتن دادن
rendered
تسلیم داشتن دادن
render
تسلیم داشتن دادن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
informs
اطلاع دادن مستحضر داشتن
inform
اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing
اطلاع دادن مستحضر داشتن
lead
سوق دادن بران داشتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
leads
سوق دادن بران داشتن
highest
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
lead
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
prepossess
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to hold any one to ransom
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
allocated
اختصاص یافته
memory allocation
اختصاص حافظه
appropriation
اختصاص بودجه
apanage
اختصاص داشت
resource allocation
اختصاص منبع
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
laid on
<past-p.>
اختصاص داده شده
provided
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
speciality
اختصاص کیفیت ویژه
appropriated
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
specialities
اختصاص کیفیت ویژه
appropriator
بخود اختصاص دهنده
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
assigned
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
allocated
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
allotted
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
attached
<adj.>
<past-p.>
اختصاص داده شده
reservation of a right
اختصاص حقی به خود
indigenousness
اختصاص بیک اب و خاک
specialty
اختصاص کیفیت ویژه
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
remarked
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking
افهار داشتن افهار نظریه دادن
endemicity
اختصاص بیک قوم یادیار
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
promptbook
نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
allottee
کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
filename
کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
available
لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
bed credit
تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
paging
که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
multiplex
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
dynamically
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
allocation
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
allocations
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
storage
نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hierarchical communications system
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
blast
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
statement
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statements
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
uncommitted logic array
جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
boundaries
ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundary
ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
deallocate
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
map
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
TDS
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
maps
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
managers
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
manager
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
masters
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
transaction
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
allocating
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
fragmentation
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
paging
فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
paged address
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducted
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com