English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
Other Matches
hunter killer نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
enemy forces نیروهای دشمن
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
blue forces نیروهای خودی
services نیروهای سه گانه
blue forces نیروهای ابی
army of occupation نیروهای اشغالی
services نیروهای مسلح
political forces نیروهای سیاسی
battalion نیروهای ارتشی
nuclear forces نیروهای هستهای
naval forces نیروهای دریایی
battalions نیروهای ارتشی
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
garrison forces نیروهای پادگانی
opposing forces نیروهای متخاصم
forces of production نیروهای تولید
army forces نیروهای زمینی
market forces نیروهای بازار
ground forces نیروهای زمینی
component forces نیروهای مولفه
combat forces نیروهای رزمی
irregular نیروهای نامنطم
screening forces نیروهای پاسیور
frontalier نیروهای مرزی
lateral forces نیروهای عرضی
friendly forces نیروهای خودی
armed forces نیروهای مسلح
irregular forces نیروهای چریکی
irregular forces نیروهای نامنطم
combined forces نیروهای مرکب
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
actions اشغال نیروهای جنگی
paramilitary نیروهای شبه نظامی
paramilitaries نیروهای شبه نظامی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
action اشغال نیروهای جنگی
fundamental interactions نیروهای بنیادی [فیزیک]
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
nato forces نیروهای پیمان ناتو
restraining forces نیروهای مهار کننده
assigned forces نیروهای زیر امر
van der waals forces نیروهای وان در والس
landing forces نیروهای پیاده شونده
castrum [کمپ نیروهای رومی]
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
joint مشترک بین نیروهای مسلح
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
residual force نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
m day force نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
operating force نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
diffraction loading منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
national infrastructure سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
jan grid سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
charactristic curve نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
landing wires سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
undamped نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
sagging تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
contra rotating دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
pure bending حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
orientation forces نیروهای دو قطبی- دو قطبی
delegated مامور فرستاده مامور کردن
delegating مامور فرستاده مامور کردن
delegate مامور فرستاده مامور کردن
delegates مامور فرستاده مامور کردن
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
barrier inspection بازدید ازموانع
to cut ones way راه خودرا ازموانع بازکردن
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
protecting حفافت کردن
maintenance حفافت کردن
safeguarded حفافت کردن
guards حفافت کردن
guarding حفافت کردن
safeguarding حفافت کردن
safeguards حفافت کردن
guard حفافت کردن
safeguard حفافت کردن
shields حفافت کردن
shield حفافت کردن
protect حفافت کردن
protects حفافت کردن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
shields حفافت کردن درمقابل
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
shield حفافت کردن درمقابل
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
appoints مامور کردن
appoint مامور کردن
send on duty مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
to send upon an e مامور سفارت کردن
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
to p a soldier to duty سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
protecting حفظ کردن حفافت کردن
protects حفظ کردن حفافت کردن
protect حفظ کردن حفافت کردن
gain ground خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
enemy دشمن کردن
antagonized دشمن کردن
antagonises دشمن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com