English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
field force نیروی میدانی
Other Matches
athletics دو و میدانی
track and field دو و میدانی
field dependence وابستگی میدانی
field emission صدور میدانی
field worker پژوهشگر میدانی
high field emission arc قوس میدانی
field games بازیهای میدانی
athlete دو و میدانی کار
field effect با تاثیر میدانی
field strcture ساخت میدانی
athletes دو و میدانی کار
Do you know who you are dealing with? میدانی با کی طرفی ؟
trackman دو و میدانی کار
streetwise چاله میدانی
field study بررسی میدانی
Track and field events . مسابقات دو میدانی
field theory نظریه میدانی
field work پژوهش میدانی
frees ترخیص کردن میدانی
track زمین بازیهای میدانی
tracked زمین بازیهای میدانی
tracks زمین بازیهای میدانی
free ترخیص کردن میدانی
freed ترخیص کردن میدانی
free field format در قالب ازاد میدانی
freeing ترخیص کردن میدانی
langlauf مسابقه اسکی میدانی
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
cross country درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
triangular meet مسابقه دو و میدانی بین سه تیم
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
pentathlete شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
deathlete شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
mosfet ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
jets نیروی جت
jet propulsion نیروی جت
jetting نیروی جت
jetted نیروی جت
jet نیروی جت
total force نیروی کل
naval forces نیروی دریایی
mailed fist نیروی مسلح
resutant force نیروی خالص
resutant force نیروی برایند
resutant نیروی خالص
muscularly با نیروی ماهیچه
equilibrant نیروی متعادل
resutant نیروی برایند
net force نیروی خالص
adhesiveness نیروی چسبندگی
adhesive stress نیروی چسبندگی
adhesive force نیروی چسبنده
net force نیروی برایند
adhesive force نیروی چسبندگی
exchange force نیروی تبادلی
mechanized force نیروی مکانیزه
lifting power نیروی خیزش
london force نیروی لاندنی
lorentz force نیروی لورنتس
magnemotive force نیروی مغناطیسرانی
mmf نیروی مغناطیسرانی
magnetic force نیروی مغناطیسی
elastic force نیروی ارتجاع
economic potential نیروی اقتصادی
effective force نیروی موثر
amphibious force نیروی اب خاکی
elanvital نیروی حیاتی
albedo نیروی بازتابش
man power نیروی مردانه
man power نیروی انسانی
mana نیروی جادویی
marine forces نیروی تفنگدار
lifting power نیروی بالابری
belligerent نیروی شورشی
propelling force نیروی پیشران
navies نیروی دریایی
navy نیروی دریایی
propellent نیروی محرکه
psychic energy نیروی روانی
psychic force نیروی روحی
electrostatic force نیروی الکتروستاتیکی
advance force نیروی پیشروی
radiant energy نیروی موجی
vertical force نیروی شاغولی
purchase element نیروی منتجه
tractive power نیروی کشش
naval نیروی دریایی
pulling power نیروی کشش
power of production نیروی تولید
air force نیروی هوایی
osmotic force نیروی راند
osmotic force نیروی اسمزی
nuclear power نیروی هستهای
yoghourts نیروی ذخیره
yoghurt نیروی ذخیره
yoghurts نیروی ذخیره
yogurts نیروی ذخیره
normal force نیروی عمودی
electromotive force نیروی برقرانی
paratroop نیروی چترباز
air forces نیروی هوایی
police power نیروی پلیس
emf نیروی برقرانی
police power نیروی انتظامی
people forces نیروی پایداری
electromotive force نیروی الکتروموتوری
nonaxial force نیروی غیرمحوری
impact force نیروی ضربهای
capillarity نیروی موئینهای
holding force نیروی بازدارنده
cathexis نیروی عاطفی
hoisting power نیروی صعودی
dispersion force نیروی پاشیدگی
ground forces نیروی زمینی
destrudo نیروی ویرانگری
by military force با نیروی نظامی
burst force نیروی ناگهانی
hydroelectric power نیروی برقابی
dissipative force نیروی اتلافی
body force نیروی حجمی
brake horsepower نیروی ترمز
brake pressure نیروی ترمز
hydro نیروی محرکه اب
buoyant force نیروی شناورسازی
burst force نیروی انفجاری
damping force نیروی میران
ground force نیروی زمینی
concurrent force نیروی همرس
conservation force نیروی باقی
fire power نیروی اتش
counterpoise نیروی مقاوم
contractile force نیروی انقباضی
coulombic force نیروی کولنی
coulomb force نیروی کولنی
driving force نیروی محرک
compressive force نیروی تراکمی
countervailing power نیروی همسنگ
cohesive force نیروی همدوسی
cohesive force نیروی همچسبی
cohesive force نیروی چسبندگی
gravitational force نیروی گرانشی
gravitational force نیروی جاذبه
cutting thrust نیروی برش
covering force نیروی پوششی
coriolis force نیروی کوریولیس
blocking force نیروی سد کننده
eccentric force نیروی برونگرا
labor نیروی کارگری
juvenility نیروی جوانی
joint force نیروی مشترک
electric force نیروی الکتریکی
internal voltage نیروی الکتروموتوری
assault force نیروی هجومی
assault force نیروی هجوم
labor نیروی انسانی
labor force نیروی کار
e. power نیروی اجرایی
he acted from impluse نیروی ناگهانی یا
dymanic نیروی جنباننده
land forces نیروی زمینی
land force n نیروی زمینی
army of occupation نیروی اشغالگر
internal force نیروی درونی
driving force نیروی محرکه
atomic energy نیروی اتمی
inertial force نیروی لختی
auxiliary forces نیروی کمکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com