English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English Persian
reprobate هرزه محرومیت
reprobates هرزه محرومیت
Other Matches
deprivations محرومیت
forfeit محرومیت
disqualifies محرومیت
privation محرومیت
privations محرومیت
disqualify محرومیت
disqualified محرومیت
deprivation محرومیت
forfeited محرومیت
bereavement محرومیت
proscription محرومیت
bereavements محرومیت
disqualifying محرومیت
exclusion محرومیت
forfeiting محرومیت
forfeits محرومیت
vitiosity محرومیت
deprivable قابل محرومیت
food deprivation محرومیت غذایی
emotional deprivation محرومیت هیجانی
cultural deprivation محرومیت فرهنگی
disinheritance محرومیت از ارث
disherison محرومیت ازارث
deprivation from inheritance محرومیت از ارث
deprival بی نصیبی محرومیت
binocular deprivation محرومیت دو چشمی
monocular deprivation محرومیت یک چشمی
principle of exclusion اصل محرومیت
deprived توام با محرومیت
sleep deprivation محرومیت از خواب
stimulus deprivation محرومیت تحریکی
deprived محرومیت کشیده
privative ناشی از محرومیت
sensory deprivation محرومیت حسی
civil death محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation محرومیت از حقوق مدنی
civic d. محرومیت از حقوق کشوری
Deprivation of ones civil rights . محرومیت از حقوق مدنی
disbarment محرومیت از شغل وکالت
attainder محرومیت از حقوق مدنی
corruption of blood محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
disfranchisement محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
ostracism محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
salique law محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
salic law محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
outlawry بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
sordid هرزه
harlot هرزه
licentious هرزه
harlots هرزه
immoral هرزه
tart زن هرزه
tarts زن هرزه
lubricious هرزه
libertine هرزه
libertines هرزه
rakish هرزه
salacious هرزه
filth هرزه
prurient هرزه
minx زن هرزه
lubricousor lubricious هرزه
love alce هرزه
limmer زن هرزه
rakehelly هرزه
rantipole هرزه
giglot زن هرزه
giglet زن هرزه
foulmouthed هرزه گو
scabrous هرزه
sloven هرزه
rammish هرزه
sluttish هرزه
trollop زن هرزه
rakehell هرزه
rep زن هرزه
pornerastic هرزه
ribald هرزه
rakes هرزه
raking هرزه
jade زن هرزه
lewd هرزه
bawdy هرزه
bitches زن هرزه
dissolute هرزه
lascivious هرزه
bitch زن هرزه
bitched زن هرزه
rake هرزه
bitching زن هرزه
profligate هرزه
famester ادم هرزه
gangue هرزه سنگ
lasciviously هرزه وار
cackling هرزه درایی
weedy پر از علف هرزه
cackles هرزه درایی
gamester هرزه و مهمل
foulmouthed هرزه دهن
cackled هرزه درایی
footle هرزه درایی
cackle هرزه درایی
forb علف هرزه
nighthawk هرزه شب گرد
obscence هرزه وقیح
weeding علف هرزه
loose هرزه بی بندوبار
looser هرزه بی بندوبار
loosest هرزه بی بندوبار
whoremonger ادم هرزه
weed علف هرزه
whoremaster ادم هرزه
frivolity هرزه درایی
roue ادم هرزه
graceless هرزه بی فرافت
rankly بطورهرزه یا هرزه
perverse گمراه هرزه
prattfall هرزه درای
prater هرزه درای
philistia ادم هرزه
weeded علف هرزه
palaver هرزه درایی
philistines ادم هرزه
lecher ادم هرزه
philistine ادم هرزه
broadest پهناور زن هرزه
broader پهناور زن هرزه
broad پهناور زن هرزه
lechers ادم هرزه
swivels هرزه گرد
swivelled هرزه گرد
brushes علف هرزه
brush علف هرزه
rep مرد هرزه
pornography هرزه نگاری
crapulent هرزه خور
goat مرد هرزه
goats مرد هرزه
swivel هرزه گرد
dander هرزه گرد
debauch هرزه کردن
debauchee ادم هرزه
demimonde زنان هرزه
pinions دنده هرزه گرد
sluts زن هرزه وشهوت پرست
slut زن هرزه وشهوت پرست
Pica [disorder] هرزه خواری [پزشکی]
weed کندن علف هرزه
journal شفت هرزه گرد
ribald بدزبان ادم هرزه
weeding کندن علف هرزه
weedless بدون علف هرزه
weediness پوشیدگی ازعلف هرزه
journals شفت هرزه گرد
weeded کندن علف هرزه
pruriently از روی هرزه خیالی
pinioning دنده هرزه گرد
jaws هرزه درایی کردن
he has a loose conduct ادم هرزه ایست
gas bag یاوه سرا هرزه گو
blackgurad ولگرد ادم هرزه
traipsing هرزه گردی کردن
traipses هرزه گردی کردن
traipsed هرزه گردی کردن
traipse هرزه گردی کردن
perversely بطور هرزه یافاسد
prate هرزه درایی کردن
jaw هرزه درایی کردن
pinion دنده هرزه گرد
rogues از علف هرزه پاک کردن
flim flam هرزه درایی گزاف گویی
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
rogue از علف هرزه پاک کردن
cocotte زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
straggling هرزه روییدن سرگردان بودن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
straggles هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled هرزه روییدن سرگردان بودن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
straggle هرزه روییدن سرگردان بودن
weeder متصدی چیدن علف هرزه
spud بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
spuds بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
cultivator ماشین شخم زنی وعلف هرزه کنی
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
cultivators ماشین شخم زنی وعلف هرزه کنی
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
spinning wheels چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
scatology وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com