English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
workmanship استادی
masterful با استادی
handiness استادی
professorship استادی
expertness استادی
masterstroke استادی
professorships استادی
masterstrokes استادی
twist of the wrist استادی
adeptness استادی
professoriate استادی
skill استادی
artifices استادی
artifice استادی
master stroke استادی
wonderwork استادی
masterkiness استادی
masterless بی استادی
skilled مستلزم استادی
unskilled labour کارهایی که استادی
mastership مقام استادی
professorial وابسته به استادی
professorships مقام استادی
arts استعداد استادی
professorate مربوط به استادی
professoriat مقام استادی
art استعداد استادی
stadimeter استادی متر
professorship مقام استادی
chair کرسی استادی در دانشگاه
wonder work معجزه استادی عجیب
chairing کرسی استادی در دانشگاه
chaired کرسی استادی در دانشگاه
chairs کرسی استادی در دانشگاه
candidate master نامزد استادی شطرنج
tour de force نمایش استادی و زبردستی
skill استادی زبر دستی
high wrought با استادی ساخته شده
manipulates با استادی درست کردن
manipulated با استادی درست کردن
snow job <idiom> لاف استادی زدن
manipulate با استادی درست کردن
academic costume لباس رسمی استادی دانشگاه
manipulation دست زنی تدبیر استادی
elaborateness نازک کاری استادی در کار
academicals لباس رسمی استادی دانشگاه
adopted types انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
they are individ different تک تک با هم فرق دارند
within living memory به یاد دارند
it is g. believed that... عموماعقیده دارند که ....
Walls are ears. <proverb> دیوارها گوش دارند .
They have had their differences for a long time . مدنتهااست با هم اختلاف دارند
conifers که میوه مخروطی دارند
conifer که میوه مخروطی دارند
minimus از چندتن که یک نام دارند
they itch for a fight کرم جنگیدن دارند
they are at war with japan باژاپن جنگ دارند
diclinous درختانی که نر وماده دارند
they differ in kind جنساباهم فرق دارند
they differ materially تفاوت کلی با هم دارند
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
The courts have unlimited jurisdiction. دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
The days are getting shorter now . روزها دارند کوتاه می شوند
The apples are bruised . سیبها لک زده ( لکه دارند )
the run of the hills is east تپه ها سوی خاورامتداد دارند
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
ledger bait که دریک جا روی نگاه دارند
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
diurnal مربوط به روز جانورانی که درروزفعالیت دارند
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
red legs نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
these two view are polesapart این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند
enfilade [یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
boxed موضوعاتی که همه در یک جعبه قرار دارند
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
They are famed for their courage. بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
flat فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
chain چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chains چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
flattest فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
history یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
histories یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
They are poles apart. یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
suites مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
utopian socialism شارل فوریه و لوئی بلان قرار دارند
suite مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
planar اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
roundups سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
roundup سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
Do the trains connect? [خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار]
Gun laws need to be revisited. قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
balun مبدلی که دو مداری را که امیدانس مختلف دارند معادل میکند
flock [الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
casings جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
casing جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
He was engrossed in conversation . فوتبالیستها دارند قبل از بازی خودرا گرم می کنند
merges ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
merge ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
pin compatible تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
All members are entitled to use the swimming pool. همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
bulk petroleum سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
receptions قبول
reception قبول
imprimatur قبول
intromission قبول
adoption قبول
acknowledgment قبول
compliance قبول
acceptances قبول
admission قبول
admissions قبول
acceptance قبول
messages تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
hawfinch سهره وسینه سرج ومانندانهاکه نوک محکم ومخروطی دارند
neural net مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
mixed ability کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
baby-minder شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
clustering مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
transborder ارتباطات میان سیستمهای کامپیوتری که در کنارمرزهای ملی قرار دارند
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
notations قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
barrel printer نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
lan شبکهای که ترمینالها و قط عات مختلف آن در فاصله کمی از هم قرار دارند.
message تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
ddp عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
toolbar پنجرهای که حاوی نشانه هایی است که به ابزار دستیابی دارند
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
notation قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
received مورد قبول
admittable قابل قبول
admission of liability قبول بدهی
adopter قبول کننده
accorded قبول کردن
acceptance by words قبول قولی
accords قبول کردن
accord قبول کردن
allowable load بارقابل قبول
acceptor قبول کننده
acceptation tacite قبول ضمنی
valid قابل قبول
accepter قبول کننده
acceptant قبول کننده
acceptancy اماده قبول
agreements قرار قبول
entertain قبول کردن
aceptive قابل قبول
taken مورد قبول
adhibit قبول کردن
compliant قبول کننده
ratification قبول قبولی
acknowladgement of debt قبول بدهی
acceptance limit حد قابل قبول
naturalization قبول تابعیت
adequately [sufficiently] <adv.> قابل قبول
receivable قابل قبول
reply paid جواب قبول
express acceptance قبول صریح
accept قبول شدن
embracement قبول اتخاذ
accept قبول کردن
disallowance عدم قبول
implied acceptance قبول ضمنی
incompliance عدم قبول
non acceptance عدم قبول
offer and acceptance ایجاب و قبول
intolerancy عدم قبول
impossible [colloquial] <adj.> غیرقابل قبول
sufficiently <adv.> قابل قبول
ready acceptance حسن قبول
accepting قبول شدن
sufficing <adj.> قابل قبول
accepting قبول کردن
conceding قبول شکست
acceptable <adj.> قابل قبول
compliantly با قبول و رضایت
compliancy قبول اجابت
to take in قبول کردن
concedes قبول شکست
conceded قبول شکست
accepts قبول شدن
the g. or refusal of anything قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject اختیار قبول یا رد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com