English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English Persian
make no bones about something <idiom> هیچ رازی نداشتن
Other Matches
fair play رازی
architects رازی گر راز
to let in to a secret با رازی اشناکردن
architect رازی گر راز
to keep things to oneself نگه داشتن [رازی]
to keep things to oneself حفظ کردن [رازی]
to betray a secret رازی را فاش ساختن
bosoms رازی رادرسینه نهفتن
to let in to a secret محرم رازی کردن
to let on رازی را فاش کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
bosom رازی رادرسینه نهفتن
to let the cat out of the bag رازی رابویژه به ندانستگی فاش کردن
lacks نداشتن
wanted نداشتن
lack نداشتن
lackvt نداشتن
lacked نداشتن
want نداشتن
freedom from evil record نداشتن پیشینه بد
powerlessly با نداشتن نیرو
stone-broke <idiom> آه دربساط نداشتن
to be at a loss for an answer پاسخی نداشتن
To know no bounds. حد وحصر نداشتن
to sit out شرکت نداشتن در
to be in the wrong حق نداشتن زورگفتن
sit out شرکت نداشتن در
missed نداشتن فاقدبودن
errorless نداشتن خطا
disliking دوست نداشتن
dislikes دوست نداشتن
disliked دوست نداشتن
misses نداشتن فاقدبودن
miss نداشتن فاقدبودن
disinterest علاقه نداشتن
dislike دوست نداشتن
clean record نداشتن پیشینه بد
to not feel hungry [to not like having anything] اصلا اشتها نداشتن
diffidently با نداشتن اعتماد بخود
To be between the devil and the deep blue sea. راه پس وپیش نداشتن
out of favor with someone <idiom> حسن نیت نداشتن
out of step <idiom> هم آهنگ وتوازن نداشتن
disconnection قطع نداشتن رابطه
wanted نیازمند بودن به نداشتن
want نیازمند بودن به نداشتن
not a leg to stand on <idiom> مدرک کافی نداشتن
not have a penny to one's name <idiom> آهی در بساط نداشتن
distrust سوء فن اعتماد نداشتن
not have two pennies to rub together <idiom> دیناری در بساط نداشتن
to paddle one's own canoe کار بکسی نداشتن
inefficiently با نداشتن قابلیت بیفایده
thriftessness نداشتن عقل معاش
inertness نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
to foel حال درستی نداشتن
to get the key of the street جای شب ماندن نداشتن
distrusts سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted سوء فن اعتماد نداشتن
inapprehension نداشتن بیم یا نگرانی
to make no doubt مطمئن بودن شک نداشتن
intestacy نداشتن وصیت نامه
not have a bean <idiom> حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody [something] دوست نداشتن کسی [چیزی]
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
forlackof shoes بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
lose نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses نداشتن چیزی دیگر پس از این
in the dark <idiom> هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
out of tune <idiom> باهم خوب وسازش نداشتن
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
to have no prospects هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
to knock about سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me stumped. <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkover برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com