English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
nemo de domo sua extrahi debet هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
Other Matches
one must نمیتوان گفت
it is hard to say نمیتوان گفت
there is no mistaking نمیتوان اشتباه کرد
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
it is hard to say به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
nemo tenetur ad impossible هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
it is not p to climb it نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
it is not d. نمیتوان ازان صرف نظر کرد
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
snow under <idiom> قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
drop dead halt توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
it will not bear repeating جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
short run زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
garde manger سرد خانه اشپز خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
externally از خارج
non-combatants خارج از صف
outsides در خارج
non combatant خارج از صف
out-of- خارج از
out of خارج از
out- خارج
outside در خارج
outed خارج
off side خارج از خط
externals خارج
outside خارج
off خارج از
outsides خارج
out خارج
non-combatant خارج از صف
external خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
forth of خارج از
outside [of] <adv.> خارج [از]
per خارج از
abroad خارج
aroint خارج شو
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out of tune خارج
outed خارج بیرون
out خارج از حدود
extra-marital خارج از زناشویی
outed خارج از حدود
out of line خارج از خط جبهه
over the side خارج از ناو
quotient خارج قسمت
out- خارج بیرون
out خارج بیرون
off season خارج از فصل
outdoors خارج از منزل
out of proportion خارج از اندازه
outbye خارج از دور از
foreign market بازار خارج
inaccessible خارج از دسترس
outboard bearing یاتاقان خارج
out of turn خارج از نوبت
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
without بطرف خارج
extra spectral خارج طیفی
fescennine خارج ازاخلاق
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
ouyby خارج از دور از
To fall out. از صف خارج شدن
nonsense خارج از منطق
out- خارج از حدود
out of phase خارج از فاز
extravascular خارج رگی
derail از خط خارج کردن
soto uke دفاع از خارج
not to the point خارج از موضوع
to fall out خارج شدن
out of question خارج از موضوع
off center خارج از مرکز
to pass off خارج شدن
to rule out خارج کردن
out-of- در خارج بواسطه
out of در خارج بواسطه
eject خارج کردن
standaway خارج از بدن
tort خارج از قرارداد
neither here nor there خارج ازموضوع
derail از خط خارج شدن
eccentrics خارج از مرکز
eccentric خارج از مرکز
derailed از خط خارج شدن
submultiple خارج قسمت
derailed از خط خارج کردن
derailing از خط خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
derails از خط خارج کردن
ejected خارج کردن
ejecting خارج کردن
ejects خارج کردن
issued خارج شدن
issue خارج شدن
unship خارج کردن
quotients خارج قسمت
torts خارج از قرارداد
issues خارج شدن
oversea خارج از کشور
out of door خارج ازمنزل
extraneous خارج از قلمروچیزی
alfresco خارج از منزل
overseas خارج ازکشور
out of action خارج ازنبرد
popping خارج شدن
phase out خارج کردن
irrelevant خارج از موضوع
abroad خارج از کشور
off key خارج از مایه
beside the mark خارج ازموضوع
exits خارج شدن
exit خارج شدن
beside the question خارج از موضوع
blow out به خارج دمیدن
from out of town از خارج [از شهر]
outbound خارج ازمحدوده
expulse خارج کردن
anieoro از داخل به خارج
extramarital خارج ازدواجی
extramarital خارج از زناشویی
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
emigration مهاجرت به خارج
extramundane خارج دنیایی
ungracious خارج از نزاکت
extraction خارج کردن
from outside از خارج [از شهر]
extracellular خارج سلولی
from the outside از خارج [از جایی]
extragalactic خارج کهکشانی
extra professional خارج حرفهای
outsides به سمت خارج
extra cosmical خارج ازعالم
exterritorial خارج الملکتی
away دوراز خارج
begone خارج شو عزیمت کن
outbound مربوط به خارج
outside به سمت خارج
acentric خارج از مرکز
abaxile خارج از مرکز
void خارج شدن
double out 081 خارج
egress خارج شدن
bring out خارج کردن
emissive خارج شونده
extraterritorial خارج الارضی
extra regular خارج ازقاعده
extrauterine خارج رحمی
out of doors خارج ازمنزل
endarch متشکل در خارج
cross country خارج از جاده
discharge خارج کردن
discharges خارج کردن
unplayable توپ خارج ازدسترس
indelicate language سخن خارج از نزاکت
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
obsolescence از رده خارج شدن
immusical خارج ازقواعد موسیقی
indent سفارش رسیده از خارج
indenting سفارش رسیده از خارج
unbeknownst خارج از معلومات شخصی
unbeknown خارج از معلومات شخصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com