English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
transpacific وابسته بسرتاسر اقیانوس ارام
Other Matches
the pacific اقیانوس ارام یا ساکن اقیانوس کبیر
the pacific ocean اقیانوس ارام یا ساکن اقیانوس کبیر
transpacific واقع درانسوی اقیانوس ارام
surfbird مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
auklet جنسی از پنگوئنهای کوچک سواحل اقیانوس ارام
benthal وابسته به اعماق اقیانوس
benthic وابسته به اعماق اقیانوس
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
nautilus حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
atlantic وابسته به کوه اطلس اقیانوس اطلس
decompress ارام ارام بالا امدن با مکثهای موقت
quasi smooth flow جریان نیمه ارام یا شبه ارام
ocean اقیانوس
high seas <idiom> اقیانوس
oceans اقیانوس
oceanographer اقیانوس شناس
oceangoing اقیانوس پیما
pacific اقیانوس ساکن
ocean floor بستر اقیانوس
seabed بستر اقیانوس
neptune الهه اقیانوس
archibenthal enviroment ژرفمون اقیانوس
archibenthal enviroment ژرفاگاه اقیانوس
transoceanic عبور از اقیانوس
indian ocean اقیانوس هند
oceanpgraphy اقیانوس نگاری
oceanography شرح اقیانوس ها
oceanography اقیانوس نگاری
oceanography اقیانوس شناسی
ocean current جریان اقیانوس
atlantic ocean اقیانوس اطلس
the indian ocean اقیانوس هند
oceanology اقیانوس شناسی
raydit رادار اقیانوس نگار
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
transatlantic انطرف اقیانوس اطلس
oceanic troposphere گرم -کره اقیانوس
oceanographic مربوط به اقیانوس شناسی
ocean vessel کشتی اقیانوس پیما
interoceanic ولقع در میان اقیانوس
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
transoceanic در سراسراقیانوس اقیانوس پیما
oceanic troposphere گرم - سپهر اقیانوس
aphotic stratum لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
ocean lane راه کشتی رو در اقیانوس
ocean convoy کاروان اقیانوس پیما
oceanward سوی اقیانوس یا دریا
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
porbeagle کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
shovelhead کوسه ماهی باریک سر اقیانوس
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
mallemuck مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
finback بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
meadowlark مرغ اقیانوس امریکاشبیه پری شاهرخ
saury ماهی باریک اندام ودراز منقار اقیانوس اطلس
pampero باد سردی که از کوههای سوی اقیانوس اطلس می وزد
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
opah یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
whist ارام
still :ارام
uneasy بی ارام
still ارام
mollifier ارام ده
silent ارام
placable ارام
pacific ارام
placid ارام
uneasily بی ارام
peaceful ارام
reposed ارام
peaceable ارام
smooth ارام
calming ارام
self possessed ارام
selfpossessed ارام
palliatives ارام ده
tranquil ارام
inquiet بی ارام
inappeasable ارام
slack water مد ارام
slumb ارام
smolt ارام
lown ارام
stills ارام
stills :ارام
stillest ارام
stillest :ارام
stiller ارام
irenic ارام
stiller :ارام
calms ارام
stilly ارام
palliative ارام ده
ecarinate بی ارام
douce ارام
aram ارام
smoothed ارام
quietest ارام
calmed ارام
sedate ارام
sedated ارام
sedates ارام
sedating ارام
moderate ارام
moderated ارام
self composed ارام
quiet ارام
taciturn ارام
settled ارام
unblenched ارام
waveless ارام
imperturbable ارام
serene ارام
calm ارام
smooths ارام
smoothest ارام
moderates ارام
calmest ارام
blandest ارام
blander ارام
calmer ارام
bland ارام
moderating ارام
daft ارام
dafter ارام
daftest ارام
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
placating ارام کردن
assuasive ارام کننده
placate ارام کردن
mollifies ارام کردن
unruffled ارام کرده
kills ارام کردن
kill ارام کردن
placated ارام کردن
antalgic ارام کننده
quieter ارام کننده
alleviative ارام کننده
placates ارام کردن
laminar flow جریان ارام
calmly بطور ارام
appeasable ارام شدنی
mitigative ارام بخش
nervine ارام بخش پی
assuaging ارام کردن
assuages ارام کردن
propitiable ارام کننده
pacify ارام کردن
pacifying ارام کردن
assuage ارام کردن
assuaged ارام کردن
stills :ارام کردن
pacifies ارام کردن
still :ارام کردن
pacification ارام سازی
unruffled ارام شده
stiller :ارام کردن
staid ارام ثابت
pacified ارام کردن
unruffled صاف ارام
stillest :ارام کردن
anodyne ارام کننده
gentlest ارام کردن
silencing ارام کردن
lulls ارام کردن
quietening ارام کردن
allaying ارام کردن
hush ساکت ارام
quietens ارام کردن
soothe ارام کردن
allayed ارام کردن
still brith ارام کردن
allay ارام کردن
soothed ارام کردن
soothes ارام کردن
lulled ارام کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com