English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
interdepartmental وابسته به ادارات داخلی
Other Matches
interservice بین ادارات
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
supply arms یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
interoffice مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
affiliated unit یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
f.b.i یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
insides داخلی
internal medicine طب داخلی
inside داخلی
in- داخلی
in داخلی
esoteric داخلی
intramural داخلی
internal داخلی
innate داخلی
internal door در داخلی
ben داخلی
interior داخلی
territorial داخلی
indoor داخلی
domestic داخلی
inner داخلی
anie داخلی
interiors داخلی
endogenous داخلی
municipal داخلی
insides تو اعضای داخلی
internal damping میرایی داخلی
intercoms مخابرات داخلی
internal discharge تخلیه داخلی
internal diseconomies زیانهای داخلی
internal development توسعه داخلی
domestic tariff تعرفه داخلی
internal defense دفاع داخلی
intercom ارتباط داخلی
intercom مخابرات داخلی
internal development رشد داخلی
insides قسمت داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
internal commerce تجارت داخلی
internal boffles تیغههای داخلی
internal brake ترمز داخلی
internal combustion احتراق داخلی
internal clock ساعت داخلی
internal circuit حلقه داخلی
internal circuit مدار داخلی
Inland Revenue درامد داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
civil wars جنگ داخلی
inside تو اعضای داخلی
inside قسمت داخلی
civil war جنگ داخلی
internal current جریان داخلی
internal crack ترک داخلی
internal consumption مصرف داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
internal connection اتصال داخلی
internal revenue درامد داخلی
internal conductor سیم داخلی
internal bus مسیر داخلی
inward light نور داخلی
inward داخلی باطنی
internal storage انباره داخلی
internal storage حافظه داخلی
stability ثبات داخلی
internal storage حافظه ی داخلی
internal short circuit کوتهمداری داخلی
internal shield غلاف داخلی
internal security امنیت داخلی
marketing audit کنترل داخلی
internal security تامین داخلی
internal ruling نظامنامه داخلی
internal resistance مقاومت داخلی
internal report گزارش داخلی
internal reflector رفلکتور داخلی
internal structure ساختار داخلی
internal supercharger سوپرشارژر داخلی
civil داخلی حقوقی
intrados قوس داخلی
interphone مخابرات داخلی
internality داخلی بودن
internal window sill کف پنجره داخلی
internal voltage ولتاژ داخلی
internal transactions معاملات داخلی
internal trade تجارت داخلی
internal trade بازرگانی داخلی
local currency پول داخلی
local subscriber مشترک داخلی
internal programme برنامه داخلی
interion architecture معماری داخلی
internal stress تنش داخلی
internal heating گرمایش داخلی
internal furnace کوره داخلی
internal friction اصطکاک داخلی
internal force نیروی داخلی
internal erosion فرسایش داخلی
internal energy انرژی داخلی
internal electrolysis الکترولیز داخلی
internal electrode الکترود داخلی
internal efficiency راندمان داخلی
bulkheads جدار داخلی
bulkhead جدار داخلی
internal power مصرف داخلی
internal pole قطب داخلی
internal modulation مدولاسیون داخلی
internal modem مدم داخلی
internal memory حافظه داخلی
interlan angle زاویه داخلی
internal loss تلف داخلی
internal insulation ایزولاسیون داخلی
internal structure سازه داخلی
municipal court دادگاه داخلی
municipal law حقوق داخلی
internal impedance امپدانس داخلی
internal impedance مقاومت داخلی
internal ear گوش داخلی
inside wing بال داخلی
in-fighting جنگ داخلی
inside caliper کولیس داخلی
domestic industry صنعت داخلی
internal bus گذرگاه داخلی
inner zone منطقه داخلی
indoor درونی داخلی
ashi noko قسمت داخلی کف پا
inner product ضرب داخلی
inner planets سیارات داخلی
insider کارمند داخلی
insiders کارمند داخلی
territorial sea دریای داخلی
inside thread مارپیچ داخلی
endogenous variable متغیر داخلی
inside micrometer میکرومتر داخلی
inside hinge لولای داخلی
endoparasite انگل داخلی
inside draft شیب داخلی
inside diameter قطر داخلی
endosmosis حلول داخلی
home consumption مصرف داخلی
inner loop حلقه داخلی
home currency پول داخلی
inland waterway ابراه داخلی
home trade تجارت داخلی
inland rules قوانین داخلی
inland duty گمرک داخلی
incoming message cassette نوارپیغام داخلی
inferior planets سیارههای داخلی
inferior conjunction مقارنه داخلی
indoor antenna انتن داخلی
imside dimension اندازه داخلی
home rule حکومت داخلی
rules of procedure نظامنامه داخلی
inner liner روکش داخلی
home made ساخت داخلی
home market بازار داخلی
autonomy استقلال داخلی
inner harbor بندر داخلی
inner bottom جدار داخلی
home product محصولات داخلی
by low نظامنامه داخلی
domestic economy اقتصاد داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com