English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
electro negative وابسته به برق منفی
Search result with all words
cathodic وابسته به قطب منفی یاکاتد
Other Matches
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
positive/negative junction منفی
double negatives دو منفی
negative منفی
negation منفی
negatory منفی
minus signs منفی
negatives منفی
null منفی
minus sign منفی
double negative دو منفی
negative ion یون منفی
negative feedback واخوراند منفی
adverse balance مانده منفی
retardation شتاب منفی
adverse balance موازنه منفی
negative element سازه منفی
negative induction القای منفی
negative glow روشنی منفی
negative feedback فیدبک منفی
passive مبارزه منفی
passives مبارزه منفی
negative g گرانش منفی
negative film فیلم منفی
not حرف منفی
non-violence مبارزهی منفی
negative electrode الکترد منفی
minus کم شد با علامت منفی
negative acceleration شتاب منفی
negative brush زغال منفی
nope جواب منفی
deceleration شتاب منفی
minus clearance تولرانس منفی
degeneration واخوراند منفی
false negative منفی کاذب
nay رای منفی
bonding اتصال منفی
negative electricity برق منفی
negative electricity الکتریسیته منفی
negative correlation همبستگی منفی
negative balance مانده منفی
negative wire سیم منفی
negatively بطور منفی
negative conductor سیم منفی
negative charge بار منفی
did not ماضی منفی do
dissaving پس انداز منفی
grey propaganda تبلیغات منفی
no منفی مخالف
negatively skewed چوله منفی
ground اتصال منفی
ground قطب منفی
ground سیم منفی
cathode قطب منفی
negative transfer انتقال منفی
cathodes قطب منفی
negative terminal پایانه منفی
negative transmission پخش منفی
negative stability پایداری منفی
negativeness منفی بودن
negativism منفی گرایی
negating منفی کردن
negates منفی کردن
negated منفی کردن
nonnegative غیر منفی
negative منفی کردن
non placet رای منفی
negatives منفی کردن
negation منفی کردن
negativist منفی باف
negate منفی کردن
negativist منفی گوی
negativism منفی بافی
negative slope شیب منفی
negative lead سیم منفی
negative pole قطب منفی
negative saving پس انداز منفی
negative relation رابطه منفی
negative plate صفحه منفی
negative reinforcement تقویت منفی
negativism منفی کاری
negative practice تمرین منفی
negative reward پاداش منفی
negative potential پتانسیل منفی
negative side بخش منفی
negative modulation تحمیل منفی
negative signe علامت منفی
negative skewness چولگی منفی
negative logic منطق منفی
negative modulation پخش منفی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
minus color signal پیام رنگی منفی
negative pole قطب منفی مغناطیس
can not منفی فعل >توانستن <
negativity حالت منفی بودن
return a negative پاسخ منفی دادن
he returned a negative پاسخ منفی داد
negative income tax مالیات بر درامد منفی
the answer is in the negative پاسخ ان منفی است
negatively منفی وار وارونه
passive trade balance توازن تجارتی منفی
infintate منفی و نا محدود ساختن
electro negative دارای برق منفی
nosayer گوینده [رای] منفی
negative bias ولت شبکه منفی
negative cotton effect پدیده منفی کاتن
spillover costs عوارض منفی خارجی
negative terminal قطب مدار منفی
negative tax plan طرح مالیات منفی
negative tax plan برنامه مالیات منفی
negative skewness عدم قرینگی منفی
negative bending moment لنگر خمشی منفی
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
negative static stability ناپایداری ایستای منفی
negative feeder سیم تغذیه منفی
naysayer گوینده [رای] منفی
negative post قطب مدار منفی
negatively ionized atom اتم بایونش منفی
negative peaking اوج دهندگی منفی
negatively ionized atom اتم منفی- یونیده
pico پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
contraposition قلب مطلب بطریق منفی
to feel women up دستمالی کردن زنها [منفی]
a word with a pejorative connotation واژه ای با معنای ضمنی منفی
minus signs برای تفریق یا مقدار منفی
minus برای تفریق یا مقدار منفی
dehind شمارش امتیاز منفی بازیگر
spring chicken <idiom> شخص جوان (بصورت منفی)
let down easy <idiom> پاسخ منفی به طرز خوشآیندی
decelerete بصورت منفی شتاب دادن
amphoteric دارای برق مثبت و منفی
varite مقاومتی با ضریب دمایی منفی
minus sign برای تفریق یا مقدار منفی
to make a grab at women دستمالی کردن زنها [منفی]
to grope women دستمالی کردن زنها [منفی]
unsigned که اعداد منفی را نشان نمیدهد
civil disobedience مقاومت منفی و مسالمت آمیز
to implicate somebody in something کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
to impinge on something تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] گرفتار کردن
to implicate somebody in something کسی را با چیزی [منفی] گرفتار کردن
to implicate somebody in something کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
negative با بیان علامت منفی کنار عدد
negatives با بیان علامت منفی کنار عدد
cathode ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
cathodes ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
non پیشوندی است بمعنی >منفی <یا >خیر< و غیر
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
inversions ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
inversion ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
polarities وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarity وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
novice جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
x punch سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
novices جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
bipolar استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
n channel mos مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند
nmos مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
wave trough نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com