Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
pathognomic
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
Other Matches
diagnostic
وابسته به تشخیص ناخوشی
diagnoses
تشخیص ناخوشی
diagnosis
تشخیص ناخوشی
emotive
وابسته به احساسات
psychopathic
وابسته به ناخوشی دماغی
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
otological
وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
pathognomonic
وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
oedipal
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
an intercurrent disease
ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
preclinical
وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
pathologically
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
micr
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification
تشخیص تشخیص دادن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
unhealthiness
ناخوشی
morbidness
ناخوشی
morbidity
ناخوشی
sicknesses
ناخوشی
malady
ناخوشی
sickness
ناخوشی
had health
ناخوشی
illnesses
ناخوشی
ill health
ناخوشی
diseases
ناخوشی
trichosis
ناخوشی مو
indisposedness
ناخوشی
disease
ناخوشی
illness
ناخوشی
invalidism
ناخوشی
pathogenetic
ناخوشی زا
maladies
ناخوشی
heartbeat
احساسات
emotion
احساسات
emotions
احساسات
heartbeats
احساسات
soulful
پر از احساسات
sentiments
احساسات
to be infected with disease
ناخوشی راواگیرکردن
hepatic disease
ناخوشی جگر
pathognomomical
نماینده ناخوشی
biliousness
ناخوشی زردابی
mal de mer
ناخوشی دریا
pathognomic
نماینده ناخوشی
pathogeny
پیدایش ناخوشی
maldemer
ناخوشی دریا
out break of a disease
شیوع ناخوشی
dermatopathy
ناخوشی پوست
morbid
ویژه ناخوشی
morbific
ناخوشی اور
morbid anatomy
از لحاظ ناخوشی
spell
حمله ناخوشی
enteropathy
ناخوشی رودهای
liver trouble
ناخوشی جگر
livers
ناخوشی جگر
diseases of this nature
اینگونه ناخوشی ها
myopathy
ناخوشی ماهیچه
liver
ناخوشی جگر
spelled
حمله ناخوشی
altitude sickness
ناخوشی ارتفاع
morbific
تولیدکننده ناخوشی
microzym
میکرب ناخوشی
laryngopathy
ناخوشی خرخره
bulimy
ناخوشی گرسنگی
spells
حمله ناخوشی
estival
ناخوشی تابستانی
impaludism
ناخوشی مردابی
folkway
احساسات عمومی
sentimentalize
با احساسات امیختن
emotionless
عاری از احساسات
impressive
برانگیزنده احساسات
to gall a person's kibes
احساسات کسی را
brace
تحریک احساسات
braced
تحریک احساسات
enthusing
احساسات رابرانگیختن
enthuses
احساسات رابرانگیختن
enthuse
احساسات رابرانگیختن
affect
احساسات برخورد
affects
احساسات برخورد
affecting
محرک احساسات
enthused
احساسات رابرانگیختن
d. of feeling
نازکی احساسات
schwarmerei
احساسات افراطی
heartstrings
احساسات عمیق
acold
بدون احساسات
nationallism
احساسات ملی
rhapsodically
از روی احساسات
rhapsodical
ناشی از احساسات
schwarmerei
احساسات شدید
qualm
ناخوشی همه جاگیر
contagions
سرایت ناخوشی واگیر
mycotic
دچار ناخوشی قارچی
he is liable to become sick
اماده ناخوشی است
cirrhosis
ناخوشی الکی جگر
pandemics
ناخوشی همه گیر
pandemic
ناخوشی همه گیر
contagion
سرایت ناخوشی واگیر
pestilence
ناخوشی همه جاگیر
arthropathy
ناخوشی بند یا مفصل
unhealthy
ناخوش ناخوشی اور
illness faded her beauty
ناخوشی زیبایی اوراکاست
bunt
ناخوشی قارچی گندم
metastasis
جابجا شدن ناخوشی
epidmic disease
ناخوشی همه جا گیر
epizootic
ناخوشی همه گیرحیوانی
immune from disease
مصون از گرفتن ناخوشی
qualms
ناخوشی همه جاگیر
morbidly
بطور ناخوشی یا فاسد
pathogenesis
مبحث پیدایش ناخوشی
paragrahia
ناخوشی غلط نویسی
psychiater
پزشک ناخوشی دماغی
sickleave
مرخصی بابت ناخوشی
foot rot
ناخوشی پا در گاو و گوسفند
attacks
اصابت یا نزول ناخوشی
attacked
اصابت یا نزول ناخوشی
pellagrous
دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
laryngopathy
ناخوشی خشک نای
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
internationalism
احساسات بین المللی
neighbourly feelings
احساسات همسایگی همدردی
religious sentiments
احساسات وعقاید مذهبی
pathetic
دارای احساسات شدید
sexy
دارای احساسات شهوانی
sentimentally
از روی احساسات یاعاطفه
fanatical
دارای احساسات شدید
seentimentally
از روی احساسات یا عاطفه
shake up
احساسات راتحریک کردن
sexiest
دارای احساسات شهوانی
sexier
دارای احساسات شهوانی
self composed
مستولی بر احساسات خود
shake-up
احساسات راتحریک کردن
sentimentality
گرایش بسوی احساسات
white hot
دارای احساسات برانگیخته
white-hot
دارای احساسات برانگیخته
sweep off one's feet
<idiom>
بر احساسات فائق آمدن
fanatics
دارای احساسات شدید
sentimentalization
ایجاد احساسات وعواطف
fanatic
دارای احساسات شدید
sentimentalism
گرایش بسوی احساسات
sensate
با احساسات درک کردن
sentient
حساس دستخوش احساسات
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
mush
احساسات بیش ازحد
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
shake-ups
احساسات راتحریک کردن
heart goes out to someone
<idiom>
ابراز احساسات کردن
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
mycetoma
یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
pyretotherapy
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
wear one's heart on one's sleeve
<idiom>
نشان دادن تمام احساسات
get a grip of oneself
<idiom>
کنترل کردن احساسات شخصی
your words offended her
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
high mind
با مناعت دارای احساسات بلند
sectarianize
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
To play (trifle) with someones feeling.
با احساسات کسی بازی کردن
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
to i. the germs of a disease
میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
foot and mouth
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
To pretend sickness(ignorance).
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
hydrargyia or rism
مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
pornography
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
wounded feelings
رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
philanthropic feelings
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
soul searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
soul-searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
tough minded
دارای فکر خشن وبدون احساسات
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
the disease threatens to sprea
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
framboesia
ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
soap opera
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
homosexual
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunking
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunked
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunks
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunk
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
passion
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
soap operas
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com