Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
gadoid
وابسته به خانواده ماهی روغن
Other Matches
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
ganoidei
خانواده سگ ماهی مینافلسان
cod-liver oil
روغن ماهی
codfish
ماهی روغن
ling
ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
peter fish
ماهی روغن کوچک
gadoid
ماهی روغن ومانندان
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
crape fish
ماهی روغن نمک زده وخشک
urticaceous
وابسته به خانواده گزنه
salicaceous
وابسته به خانواده بید
cetaceous
وابسته به خانواده بال
apiaceous
وابسته به خانواده چتریان
napoleonic
وابسته به خانواده ناپلئون
canine
وابسته به خانواده سگ سگ مانند
stockfish
ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
convolvulaceous
وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
leguminous
وابسته به خانواده پروانه اسایان
crocodilian
وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
santalaceous
وابسته به تیره یا خانواده صندل
vestal
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
fagaceous
وابسته به خانواده الش وزان وبلوط یاشاه بلوط
ichthyic
وابسته به ماهی
ichthyological
وابسته به ماهی شناسی
halieutic
وابسته به ماهی گیری
percoid
وابسته به تیره ماهی خاردار
grayling
ماهیان وابسته به ماهی قزل الا
cetacean
وابسته به خانواده بال جانوری که ازخانواده بال باشد
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
rule the roost
<idiom>
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
oil dent
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oiling
روغن کاری کردن روغن ساختن
oil
روغن کاری کردن روغن ساختن
oils
روغن کاری کردن روغن ساختن
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
air cooled oil cooler
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
cutting oil
روغن سردکننده روغن برش
creosoted
روغن قیر روغن قطران
oil can
حلب روغن , روغن دان
creosoting
روغن قیر روغن قطران
creosote
روغن قیر روغن قطران
creosotes
روغن قیر روغن قطران
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
household
خانواده
gens
خانواده
family
خانواده
wife
خانواده
clans
خانواده
ilk
خانواده
families
خانواده
menage
خانواده
households
خانواده
clan
خانواده
font family
خانواده فونت
type font
خانواده حروف
patronymic family
خانواده پدرنامی
nuclear family
خانواده هستهای
nuclear families
خانواده هستهای
royalties
از خانواده سلطنتی
broken homes
خانواده گسیخته
broken home
خانواده گسیخته
member of a family
عضو خانواده
turnicidae
خانواده بلدرچین
actinide series
خانواده اکتینیدها
home visit
بازدید خانواده
accipitres
خانواده لاشخوران
family therapy
خانواده درمانی
sheik
رئیس خانواده
family of computers
خانواده کامپیوترها
family law
حقوق خانواده
family expenditure
هزینه خانواده
family budget
بودجه خانواده
turnix
خانواده بلدرچین
extended family
خانواده گسترده
computer family
خانواده کامپیوتر
family planning
تنظیم خانواده
familial
مربوط به خانواده
conjugal family
خانواده زن و شوهری
consanguine family
خانواده هم خون
penates
خدایان خانواده
to maintain one's family
خانواده خود را
matriarchs
رئیسه خانواده
clansman
عضو خانواده
nation
خانواده طایفه
nations
خانواده طایفه
clannishness
خانواده پرستی
sheiks
رئیس خانواده
sheikh
رئیس خانواده
batrachia
خانواده غوکان
strips
موسس خانواده
zinnia
خانواده گل اهاری
citrus
خانواده مرکبات
horseflesh
خانواده اسب
sheikhs
رئیس خانواده
paterfamilias
بزرگ خانواده
matriarch
رئیسه خانواده
culicidae
خانواده پشه
culex
خانواده پشه
family doctors
پزشک خانواده
family doctor
پزشک خانواده
crustaceous
خانواده خرچنگ
paterfamilias
سالار خانواده
ecomania
بیزاری از خانواده
crustacea
خانواده خرچنگ
cruciferae
خانواده چلیپاییان
the girls
دخترهای یک خانواده
circuit family
خانواده مداری
crustaceans
خانواده خرچنگ
lanthanide series
خانواده لانتانیدها
goodman
بزرگ خانواده
motorola 000 family
خانواده موتورولا
bring home the bacon
<idiom>
نانآور خانواده
schizogenic family
خانواده اسکیزوفرنی زا
patriarchate
ریاست خانواده
royalty
از خانواده سلطنتی
mustelidea
خانواده سمور
matronymic family
خانواده مادرنامی
arachnida
خانواده کارتنه
patriarch
رئیس خانواده
subfamily
خانواده فرعی
apiaceae
خانواده چتریان
gas family
خانواده گاز
crustacean
خانواده خرچنگ
patriarchs
رئیس خانواده
family structure
ساخت خانواده
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
viverrine
خانواده گربه زباد
materfamilas
مادر خانواده کدبانو
cycas
گیاه از خانواده سیکاس
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
born in the purpule
عضو خانواده سلطنتی
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
saltbush
خانواده گیاهان قازایاغی
patriarchs
رئیس خانواده یا طایفه
wear the pants in a family
<idiom>
رئیس خانواده بودن
royalty
اعضای خانواده سلطنتی
pyralidid
خانواده بزرگی ازپروانه ها
family planning
برنامه ریزی خانواده
patriarch
رئیس خانواده یا طایفه
mangroves
خانواده شاه پسند
royalties
اعضای خانواده سلطنتی
lobelia
خانواده گیاهان لوبلیا
family man
مرد خانواده - دوست
mangrove
خانواده شاه پسند
family size
تعداد افراد خانواده
family men
مرد خانواده - دوست
He left his family in Europe .
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
family planning programs
برنامههای تنظیم خانواده
lady bird
سوسک خانواده Coccinellidae
acarina
خانواده کرم جرب
acalephe
خانواده گزنه دریایی
lady beetle
سوسک خانواده Coccinellidae
plantagenet
خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
A curse has been laid on the family .
خانواده لعنت شده یی است
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
cimex
سرخک خانواده ساس وسرخک
clannishly
مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
feverweed
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
tudor
خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
to provide for one's family
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
styloipodium
ته خامه گیاهان خانواده هویج
pteridophyta
گیاهان اوندی خانواده سرخس
habit family hierarchy
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
pteridophyte
گیاهان اوندی خانواده سرخس
ferula
خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com