English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
convolvulaceous وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
Other Matches
choke modulation مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
cetaceous وابسته به خانواده بال
urticaceous وابسته به خانواده گزنه
napoleonic وابسته به خانواده ناپلئون
salicaceous وابسته به خانواده بید
canine وابسته به خانواده سگ سگ مانند
apiaceous وابسته به خانواده چتریان
leguminous وابسته به خانواده پروانه اسایان
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
crocodilian وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
santalaceous وابسته به تیره یا خانواده صندل
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
fagaceous وابسته به خانواده الش وزان وبلوط یاشاه بلوط
convolvulus عشقه نیلوفرپیچ
cetacean وابسته به خانواده بال جانوری که ازخانواده بال باشد
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
wire wound resistor مقاومت پیچکی
single loop armature ارمیچر تک پیچکی
scroll foot پایه پیچکی
lacertine [تزئینات پیچکی در دوره سلتیکی]
curtail [نرده ی پلکان پیچکی در راه پله ها]
anthemion [آذین با شکل های پر شاخ و برگ پیچکی]
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
households خانواده
household خانواده
wife خانواده
family خانواده
families خانواده
menage خانواده
clan خانواده
clans خانواده
ilk خانواده
gens خانواده
paterfamilias سالار خانواده
conjugal family خانواده زن و شوهری
penates خدایان خانواده
patriarchate ریاست خانواده
nuclear families خانواده هستهای
patronymic family خانواده پدرنامی
consanguine family خانواده هم خون
nuclear family خانواده هستهای
sheikh رئیس خانواده
sheikhs رئیس خانواده
sheiks رئیس خانواده
matriarch رئیسه خانواده
matriarchs رئیسه خانواده
clannishness خانواده پرستی
strips موسس خانواده
zinnia خانواده گل اهاری
patriarchs رئیس خانواده
patriarch رئیس خانواده
home visit بازدید خانواده
paterfamilias بزرگ خانواده
computer family خانواده کامپیوتر
clansman عضو خانواده
turnicidae خانواده بلدرچین
family law حقوق خانواده
matronymic family خانواده مادرنامی
culex خانواده پشه
culicidae خانواده پشه
royalties از خانواده سلطنتی
royalty از خانواده سلطنتی
family expenditure هزینه خانواده
family budget بودجه خانواده
familial مربوط به خانواده
member of a family عضو خانواده
crustacean خانواده خرچنگ
crustaceans خانواده خرچنگ
ecomania بیزاری از خانواده
mustelidea خانواده سمور
family of computers خانواده کامپیوترها
family structure ساخت خانواده
turnix خانواده بلدرچین
gas family خانواده گاز
lanthanide series خانواده لانتانیدها
cruciferae خانواده چلیپاییان
font family خانواده فونت
broken homes خانواده گسیخته
type font خانواده حروف
crustacea خانواده خرچنگ
broken home خانواده گسیخته
crustaceous خانواده خرچنگ
goodman بزرگ خانواده
extended family خانواده گسترده
nation خانواده طایفه
horseflesh خانواده اسب
family therapy خانواده درمانی
motorola 000 family خانواده موتورولا
arachnida خانواده کارتنه
apiaceae خانواده چتریان
subfamily خانواده فرعی
actinide series خانواده اکتینیدها
accipitres خانواده لاشخوران
the girls دخترهای یک خانواده
batrachia خانواده غوکان
family doctor پزشک خانواده
to maintain one's family خانواده خود را
sheik رئیس خانواده
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
nations خانواده طایفه
citrus خانواده مرکبات
circuit family خانواده مداری
family planning تنظیم خانواده
family doctors پزشک خانواده
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
royalties اعضای خانواده سلطنتی
viverrine خانواده گربه زباد
royalty اعضای خانواده سلطنتی
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
mangroves خانواده شاه پسند
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
family planning برنامه ریزی خانواده
born in the purpule عضو خانواده سلطنتی
cycas گیاه از خانواده سیکاس
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
lady beetle سوسک خانواده Coccinellidae
family man مرد خانواده - دوست
mangrove خانواده شاه پسند
ganoidei خانواده سگ ماهی مینافلسان
family men مرد خانواده - دوست
family size تعداد افراد خانواده
acarina خانواده کرم جرب
nabidae خانواده کک و ساس و حشرات
patriarch رئیس خانواده یا طایفه
nabid خانواده کک و ساس و حشرات
patriarchs رئیس خانواده یا طایفه
materfamilas مادر خانواده کدبانو
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
acalephe خانواده گزنه دریایی
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
A curse has been laid on the family . خانواده لعنت شده یی است
plantagenet خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
styloipodium ته خامه گیاهان خانواده هویج
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
clannishly مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
tudor خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
cimex سرخک خانواده ساس وسرخک
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
to provide for one's family خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
koalas کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
sequoia سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
ferula خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
koala کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
rushing بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rushed بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rush بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
one of the most respected families یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
he is a shame to his family ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
lancastrian در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
He did it for the sake of his family . محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
paulownia جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
fleur de lis گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
ling ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
fleur de lys گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
geometrid خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
There seems to be a jinx on that family. به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
Afro- پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
flower de luce گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com