Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
fumatory
وابسته به کشیدن دود
Other Matches
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
drags
کشیدن بزور کشیدن
dragged
کشیدن بزور کشیدن
drag
کشیدن بزور کشیدن
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associating
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
snick
کشیدن
flaunt
به رخ کشیدن
hale
کشیدن
trawled
کشیدن
drawl
کشیدن
to sniff at
بو کشیدن
weighs
کشیدن
flaunted
به رخ کشیدن
flaunting
به رخ کشیدن
flaunts
به رخ کشیدن
lave
کشیدن
drawling
کشیدن
indravgnt
تو کشیدن
abduce
به یک سو کشیدن
to suck up
کشیدن
drawls
کشیدن
drawled
کشیدن
suffer
کشیدن
inhale
تو کشیدن
inhaled
تو کشیدن
inhales
تو کشیدن
inhaling
تو کشیدن
avulse
کشیدن
subduct
کشیدن
indraft
تو کشیدن
boasts
به رخ کشیدن
indraght
تو کشیدن
boasted
به رخ کشیدن
sighing
اه کشیدن
retraction
تو کشیدن
suffered
کشیدن
suffers
کشیدن
weighing
کشیدن
trawls
کشیدن
trawling
کشیدن
touse
کشیدن
trawl
کشیدن
weighed
کشیدن
weigh
کشیدن
retractions
تو کشیدن
boast
به رخ کشیدن
plots
کشیدن
drawings
کشیدن
plotted
کشیدن
sinks
کشیدن
sink
کشیدن
ratch
کشیدن
rax
کشیدن
magnetizes
کشیدن
magnetize
کشیدن
magnetising
کشیدن
magnetises
کشیدن
magnetised
کشیدن
threads
نخ کشیدن به
drawing
کشیدن
stretches
کشیدن
stretches
: کشیدن
withdrawal
پس کشیدن
plot
کشیدن
withdrawals
پس کشیدن
hauls
کشیدن
hauling
کشیدن
hauled
کشیدن
heaved
کشیدن
haul
کشیدن
heave
کشیدن
win over
کشیدن
stretch
: کشیدن
stretch
کشیدن
stretched
: کشیدن
stretched
کشیدن
thread
نخ کشیدن به
draining
اب کشیدن از
drained
کشیدن
drained
اب کشیدن از
to take up
کشیدن
drain
کشیدن
drain
اب کشیدن از
to take pains
کشیدن
to take off
سر کشیدن
figure
کشیدن
figures
کشیدن
figuring
کشیدن
draw
کشیدن
panted
دم کشیدن
pant
دم کشیدن
draining
کشیدن
drains
اب کشیدن از
drains
کشیدن
draws
چک کشیدن
draws
کشیدن
draw
چک کشیدن
utter a sigh
اه کشیدن
chart
کشیدن
charted
کشیدن
mark off
خط کشیدن
charting
کشیدن
charts
کشیدن
to utter a sigh
اه کشیدن
to toss off
سر کشیدن
shoot up
قد کشیدن
suspire
اه کشیدن
chalking
خط کشیدن
tirl
کشیدن نخ
pulls
کشیدن
draw in
تو کشیدن
draw a cheque for
چک کشیدن
shoving
کشیدن
shoves
کشیدن
shoved
کشیدن
shove
کشیدن
to mop up
سر کشیدن
imbibe
در کشیدن
imbibed
در کشیدن
pull
کشیدن
string
کشیدن
drags
کشیدن
chalked
خط کشیدن
chalk
خط کشیدن
drag
کشیدن
sighs
اه کشیدن
sighed
اه کشیدن
sigh
اه کشیدن
to run low
ته کشیدن
strains
کشیدن
dragged
کشیدن
strain
کشیدن
imbibes
در کشیدن
string
به نخ کشیدن
imbibing
در کشیدن
to draw to an end
ته کشیدن
thole
کشیدن
to draw a line
خط کشیدن
to run out
ته کشیدن
to drag on or out
کشیدن
to smell about
بو کشیدن
to pluck at
کشیدن
chalks
خط کشیدن
to drink off
سر کشیدن
to d. on
کشیدن
evulsion
کشیدن
lines
: خط کشیدن
give a pull at
کشیدن
line
: خط کشیدن
dessicate
اب کشیدن
draw
برات کشیدن
whinnies
شیهه کشیدن
rescale
نقشه کشیدن
respite _
نفس کشیدن
to throw over
دست کشیدن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com