English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
nasopalatal وابسته بکام و بینی
nasopalatine وابسته بکام و بینی
Other Matches
palatine وابسته بکام یا سقف دهن
palsgrave کام وابسته بکام یا سقف دهن
nasal وابسته به بینی
nasolabial وابسته به لب و بینی
rhinal وابسته به بینی
nassal وابسته به بینی
oculonasal وابسته بچشم و بینی
narial وابسته به سوراخ بینی
previsional وابسته به پیش بینی
previsionary وابسته به پیش بینی
rhiopharyngeal وابسته به بینی وگلوگاه
gastroscopic وابسته بمعده بینی
nasofrontal وابسته به بینی و پیشانی
nasoethmoidal وابسته به بینی و استخوان غربالی
animalcular وابسته به جانوران ذره بینی
astrologic وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
prognostic وابسته به اثار اتی وپیش بینی مرض
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
palatal letters حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum حفرههای بینی پره بینی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
night bilndness شب بینی
palmistry کف بینی
cross eye دو بینی
noses بینی
mucus of the nose اب بینی
graphology خط بینی
nose بینی
nasally از بینی
nozzle بینی
nozzles بینی
cross eye کج بینی
double vision دو بینی
snot اب بینی
neb بینی
snoot بینی
snivelling اب بینی
rheum اب بینی
snivelled اب بینی
rhinologist بینی
snivel اب بینی
sniveling اب بینی
chiromancy کف بینی
snivels اب بینی
the handle of the face بینی
sniveled اب بینی
pecker بینی
hand reading کف بینی
outsight برون بینی
ozena قرحه بینی
vibrissa موی بینی
otoscopy گوش بینی
self imprtance خود بینی
expectations پیش بینی
sniffing بینی گرفتن
caution پیش بینی
stereoscopic برجسته بینی
noses بینی اسب
scintillating scotoma اخگر بینی
spectroscopy طیف بینی
spectroscope طیف بینی
sniffs بینی گرفتن
expectation پیش بینی
ornithoscopy مرغ بینی
nasoscope بینی بین
forecasted پیش بینی
world view جهان بینی
outsight فاهر بینی
xanthopsia زرد بینی
forecast پیش بینی
nose بینی اسب
second sight روشن بینی
astronomy طالع بینی
second sight دور بینی
night bilndness روز بینی
prognostication پیش بینی
anticipation پیش بینی
nasute گنده بینی
weltanschauung جهان بینی
forecasts پیش بینی
to read people's hands کف بینی کردن
astrology طالع بینی
astrology اختر بینی
finesse نکته بینی
retinoscopy شبکیه بینی
pregiurement پیش بینی
prognostications پیش بینی
rhinology بینی شناسی
rhinoscope بینی نگر
prevision پیش بینی
the tip of the nose نوک بینی
the two nostrils دو سوراخ بینی
prospectiveness پیش بینی
precautions پیش بینی
soothsaying فال بینی
introspection باطن بینی
priggism اندک بینی
telegnosis غیب بینی
priggery خود بینی
quillet باریک بینی
polyopia چند بینی
microscopic ذره بینی
strology زایجه بینی
perdict پیش بینی
snuffer سوراخ بینی
hook nosed دارای بینی کج
cautions پیش بینی
cautioning پیش بینی
hook-nosed دارای بینی کج
cautioned پیش بینی
sniff بینی گرفتن
perspicuity روشن بینی
perspicuity تیز بینی
precaution پیش بینی
platyrrhine پهن بینی
subtility باریک بینی
soothsayer فال بینی
rhiopharyngeal بینی حلقی
nostrils سوراخ بینی
nostril سوراخ بینی
sniffed بینی گرفتن
myopy نزدیک بینی
localism کوته بینی
preparations پیش بینی
preparation پیش بینی
realism واقع بینی
objectivity واقع بینی
subtlety باریک بینی
subtleties باریک بینی
lenticular ذره بینی
insolence خود بینی
inferiority complexes خود کم بینی
inferiority complex خود کم بینی
laryngoscopy حنجره بینی
long siht دور بینی
lookahead پیش بینی
mucus of the nose مخاط بینی
moon blindness روز بینی
microscopy ریز بینی
microscopy ذره بینی
stricture باریک بینی
strictures باریک بینی
abdominos'copy شکم بینی
megalopsis درشت بینی
megalopsia درشت بینی
macropsia درشت بینی
keenness of sight تیز بینی
isomorphism هم ریخت بینی
revisions باز بینی
revision باز بینی
fastidiousness باریک بینی
false pride خود بینی
clear sightedness روشن بینی
conchoscope بینی بین
arrangements پیش بینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com