Dictiornary-Farsi | وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
to turn down	وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن


Other Matches

turn over	وارونه کردن برگرداندن
converting	برگرداندن وارونه کردن
convert	برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end	وارونه کردن برگرداندن
converted	برگرداندن وارونه کردن
converts	برگرداندن وارونه کردن
lay off <idiom>	به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lids	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom>	اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
inverse	وارونه
conversing	وارونه
inverted	وارونه
converses	وارونه
inversion	وارونه
inversions	وارونه
conversed	وارونه
the wrong side outward	وارونه
right side up	وارونه
converse	وارونه
topsy turvy	وارونه
topsy-turvy	وارونه
topsyturvy	وارونه
reversing	وارونه
reverses	وارونه
reverse	وارونه
reversed	وارونه
turned inside out	وارونه
upside down	وارونه
heels over head	وارونه
outside in	وارونه
resupinate	وارونه
backward	وارونه
jackknife	وارونه
head over heels	وارونه
mirror writing	وارونه نویسی
palingraphia	وارونه نویسی
obcordate	بشکل دل وارونه
turbinate	وارونه مخروط
opposite meaning	معنی وارونه
resupination	وارونه بودن
opposites	وارونه از روبرو
palinlexia	وارونه خوانی
mirror reading	وارونه خوانی
keel	وارونه شدن
turn	وارونه کردن
it is the other way round	وارونه است
turns	وارونه کردن
turn out	وارونه کردن
de-	وارونه کردن
inverted file	فایل وارونه
inverted arch	طاق وارونه
inverted arch	قوس وارونه
invert arch	طاق وارونه
inverse segregation	تجزیه وارونه
invcersely	بطور وارونه
keels	وارونه شدن
opposite	وارونه از روبرو
conversed	واژگون وارونه
to keel over	وارونه کردن
conversing	واژگون وارونه
reversely	وارونه بعکس
backset	معکوس وارونه
back azimuth method	گرای وارونه
reaction formation	واکنش وارونه
to turn upside down	وارونه کردن
converses	واژگون وارونه
anastrophe	سخن وارونه
backward association	تداعی وارونه
converse	واژگون وارونه
inverting	وارونه کردن
reverse dive	شیرجه وارونه
ironies	وارونه گویی
cant	وارونه کردن
reverse image	تصویر وارونه
backwards	ازپشت وارونه
inverts	وارونه کردن
irony	وارونه گویی
invert	وارونه کردن
inverted vault	طاق قوسی وارونه
walden inversion	وارونه سازی والدن
reciprocal wavelength	طول موج وارونه
uratzuk	ضربه مشت وارونه
instead of the reverse	بجای وارونه این
reversing	شکست وارونه کردن
contrariwise	بطور وارونه ومعکوس
backward notion	حرکت قهقرایی یا وارونه
full gainer	شیرجه وارونه با پشتک
reverse	شکست وارونه کردن
backward conditioning	شرطی کردن وارونه
reversed	شکست وارونه کردن
backward chaining	زنجیرهای کردن وارونه
reverses	شکست وارونه کردن
negatively	منفی وار وارونه
inverted siphon	شتر گلوی وارونه
double ressaunt	[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
obversely	بشکل تخم مرغ وارونه
to invert a tumbler	پیاله یا استکانی را وارونه کردن
obovate	بشکل تخم مرغ وارونه
inductive feedback	پیوست برگشت وارونه القائی
in cavetto	[نقش برجسته کاری وارونه]
invertible	وارونه شدنی قابل قلب
topsy-turvy world [upside-down world]	جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
turbinate	فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
To leave behinde.	جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
keel	حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels	حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
reflect	برگرداندن
replay	برگرداندن
reflecting	برگرداندن
reflects	برگرداندن
blenching	برگرداندن
to put a bout	برگرداندن
to bring back	برگرداندن
evert	برگرداندن
bring back	برگرداندن
renvoi	برگرداندن
retroject	برگرداندن
retorts	برگرداندن
retort	برگرداندن
rootle	برگرداندن
send back	برگرداندن
to send back	برگرداندن
replayed	برگرداندن
replaying	برگرداندن
regurgitates	برگرداندن
regurgitated	برگرداندن
regurgitate	برگرداندن
translating	برگرداندن
translates	برگرداندن
translated	برگرداندن
translate	برگرداندن
upsetting	برگرداندن
upsets	برگرداندن
upset	برگرداندن
to turn off	برگرداندن
diverging	برگرداندن
regurgitating	برگرداندن
avert	برگرداندن
averted	برگرداندن
replays	برگرداندن
blenches	برگرداندن
blenched	برگرداندن
blench	برگرداندن
dishonours	برگرداندن چک
dishonouring	برگرداندن چک
dishonoured	برگرداندن چک
dishonour	برگرداندن چک
dishonors	برگرداندن چک
dishonoring	برگرداندن چک
averts	برگرداندن
averting	برگرداندن
dishonored	برگرداندن چک
reset	برگرداندن
convert	برگرداندن
transact	برگرداندن
reversion	برگرداندن
turnover	برگرداندن
redeploy [staff]	برگرداندن
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
decode	برگرداندن رمز
replicate	برگرداندن تازدن
evokes	فراخواندن برگرداندن
replicated	برگرداندن تازدن
replicating	برگرداندن تازدن
replicates	برگرداندن تازدن
decoded	برگرداندن رمز
decodes	برگرداندن رمز
curl of the lip	برگرداندن یا اویختن لب
returned	مراجعت برگرداندن
make up <idiom>	بازیافتن ،برگرداندن
return	مراجعت برگرداندن
returns	مراجعت برگرداندن
re echo	دوباره برگرداندن
evocate	فراخواندن برگرداندن
evoking	فراخواندن برگرداندن
spade	بابیل برگرداندن
to pay back	برگرداندن افزودن
evoke	فراخواندن برگرداندن
returning	مراجعت برگرداندن
to put a bout a horse	سر اسب را برگرداندن
spades	بابیل برگرداندن
turn	تاه زدن برگرداندن
reversed	برگرداندن پشت و رو کردن
to turn over	محول کردن برگرداندن
restored	برگرداندن به وضعیت جدید
beads	برگرداندن لبههای ورق
rehabilitate	بحال نخست برگرداندن
rehabilitated	بحال نخست برگرداندن
rehabilitates	بحال نخست برگرداندن
suspension of vouchers	برگرداندن اسناد هزینه
supinate	بخارج برگرداندن دست
turns	تاه زدن برگرداندن
restitute	بحال اول برگرداندن
restores	برگرداندن به وضعیت جدید
reversing	برگرداندن پشت و رو کردن
repatriated	بمیهن خود برگرداندن
reverses	برگرداندن پشت و رو کردن
repatriating	بمیهن خود برگرداندن
bead	برگرداندن لبههای ورق