Dictiornary-Farsi | وجوه در گردش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
cash flows	وجوه در گردش


Search result with all words

cash flow	گردش وجوه
Other Matches

wage fund theory of wages	نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
funds	وجوه
fund	وجوه
funded	وجوه
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
wage funds	وجوه دستمزد
contingency fund	وجوه احتیاطی
provident fund	وجوه احتیاطی
capital fund	وجوه سرمایه
outs	وجوه پرداختی
trust funds	وجوه امانی
coffers	خزانه وجوه
coffer	خزانه وجوه
pension funds	وجوه بازنشستگی
trust fund	وجوه سپرده
sinkin fund	وجوه استهلاکی
common purse	وجوه عمومی
relief fund	وجوه اعانه
reserve fund	وجوه ذخیره
emergency fund	وجوه اضطراری
reserve fund	وجوه اندوخته
depreciation allowances	وجوه استهلاکی
trust fund	وجوه پس انداز شده
trust fund	وجوه متراکم شده
inflow of foreign funds	ورود وجوه خارجی
face centered cubic	مکعب مراکز وجوه پر
loanable funds	وجوه وام دادنی
face centered cubic lattice	شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fcc lattice	شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fund	تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
loanable funds	وجوه قابل عرضه به بازار پول
funded	تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
rhomb	منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
saving	خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
provident fund	وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
crowding out effect	اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
strolled	گردش
itineration	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
maeander	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
water circulation	گردش اب
stroll	گردش
strolls	گردش
jaunt	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
twirled	گردش
revving	گردش
revved	گردش
revs	گردش
movement	گردش
itineracy	گردش
flowline	خط گردش
flowine	خط گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
meander	گردش
meandered	گردش
meandering	گردش
meanders	گردش
revolution	گردش
revolutions	گردش
rev	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
run	گردش
traversed	گردش
on the rove	در گردش
traversing	گردش
ambulation	گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
walking	گردش
paseo	گردش
promenade	گردش
rotation	گردش
runs	گردش
traverse	گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
traverses	گردش
circumrotation	گردش
cycle	گردش
cycled	گردش
cycles	گردش
nutation	گردش
promenades	گردش
circulations	گردش
periods	گردش
turn	گردش
progressing	گردش
progresses	گردش
progress	گردش
turnover	گردش
period	گردش
progressed	گردش
turns	گردش
travels	گردش
trip	گردش
circuits	گردش
flowed	گردش
circuit	گردش
flows	گردش
flow	گردش
trips	گردش
traveled	گردش
tripped	گردش
travel	گردش
canters	گردش
cantering	گردش
cantered	گردش
wresting	گردش
canter	گردش
circulation	گردش
gyration	گردش
perambulation	گردش
wrested	گردش
excursions	گردش
excursion	گردش
gyrations	گردش
wrests	گردش
wrest	گردش
operation	گردش
angle of rotation	زاویه گردش
flow of production	گردش تولید
itinerancy	در بدری گردش
nyuctitropism	گردش برگ در شب
capital turnover	گردش سرمایه
rpm	گردش بر دقیقه
budget cycle	گردش بودجه
take a walk	گردش کردن
speed of rotation	گردش بر دقیقه
rev	گردش بر دقیقه
sales {pl}	گردش معاملات
wheels	گردش ناو
walkabouts	گردش پیاده
turn-over	گردش معاملات
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
to go for a walk	گردش رفتن
turning effect	اثر گردش
trading capital	سرمایه در گردش
itinerate	گردش کردن
operating capital	سرمایه در گردش
go for a walk	گردش رفتن
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
fractional rotation	گردش کسری
wheeling	گردش ناو
number of revolutions	گردش بر دقیقه
circulations	مسیر گردش
continous cycle	گردش دائمی
eyre	گردش دورانی
continous running	گردش دائمی
control flow	گردش کنترل
cooling water circulation	گردش اب سرد
excursionist	گردش کننده
movableness	گردش دار
cycle of the room	گردش ماه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
daily round	گردش روزانه
data flow	گردش داده ها
river trip	گردش رودخانه ای
excurse	گردش کردن
rpm	گردش در دقیقه
walkabout	گردش پیاده
circulation	مسیر گردش
field trip	گردش علمی
circulating capital	سرمایه در گردش
circulation capital	سرمایه در گردش
circulation of money	گردش پول
currency circulation	گردش پول
circulationg air	هوای در گردش
circulative	گردش کننده
flow of information	گردش اطلاعات
negative caster	گردش معکوس
flow of income	گردش درامد
money in circulation	پول در گردش
clockwise rotation	گردش به راست
clockwise rotation	گردش براست
turnover	گردش معاملات
flow of expenditure	گردش هزینه
flow direction	جهت گردش
rotational speed	گردش بر دقیقه
peripatetic	گردش کننده
roaming	گردش کردن
roamed	گردش کردن
roam	گردش کردن
ganders	: گردش کردن
gander	: گردش کردن
revolves	گردش کردن
revolved	گردش کردن
roams	گردش کردن
circulates	گردش کردن
bloodstreams	رگ گردش خون