English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
Other Matches
tournament مسابقات قهرمانی
tournaments مسابقات قهرمانی
Track and field events . مسابقات دو میدانی
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
Test matches مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
bleacher صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
cartwheel [gymnastics exercise] چرخ فلک [ورزش ژیمناستیک] [ورزش]
championship قهرمانی
heroism قهرمانی
gladiatorship قهرمانی
championships قهرمانی
athletics دو و میدانی
track and field دو و میدانی
playoffs مسابقهی قهرمانی
championship مسابقههای قهرمانی
playoff مسابقهی قهرمانی
tourney مسابقه قهرمانی
championships مسابقههای قهرمانی
championships مسابقه قهرمانی
championship مسابقه قهرمانی
victory lap دور قهرمانی
crowns تاج قهرمانی
crown تاج قهرمانی
field strcture ساخت میدانی
field study بررسی میدانی
trackman دو و میدانی کار
field worker پژوهشگر میدانی
Do you know who you are dealing with? میدانی با کی طرفی ؟
field effect با تاثیر میدانی
field dependence وابستگی میدانی
field force نیروی میدانی
field games بازیهای میدانی
athletes دو و میدانی کار
athlete دو و میدانی کار
field theory نظریه میدانی
field emission صدور میدانی
high field emission arc قوس میدانی
field work پژوهش میدانی
streetwise چاله میدانی
title-holder برندهی مقام قهرمانی
title-holders برندهی مقام قهرمانی
defending shampion مدافع عنوان قهرمانی
clinching کسب عنوان قهرمانی
clinches کسب عنوان قهرمانی
clinched کسب عنوان قهرمانی
titles دارنده عنوان قهرمانی
title دارنده عنوان قهرمانی
clinch کسب عنوان قهرمانی
free field format در قالب ازاد میدانی
langlauf مسابقه اسکی میدانی
freed ترخیص کردن میدانی
free ترخیص کردن میدانی
frees ترخیص کردن میدانی
tracked زمین بازیهای میدانی
track زمین بازیهای میدانی
tracks زمین بازیهای میدانی
freeing ترخیص کردن میدانی
nontitle مسابقه بدون عنوان قهرمانی
europian championship وزنه برداری قهرمانی اروپا
magic number امتیاز لازم برای قهرمانی
cross country درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
triangular meet مسابقه دو و میدانی بین سه تیم
candidates' matches رویارویی نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
candidates' tournament تورنمنت نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
rematch مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
pentathlete شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
deathlete شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
refereeing داور مسابقات
refereed داور مسابقات
referees داور مسابقات
commissioners مدیر مسابقات
commissioner مدیر مسابقات
referee داور مسابقات
arenas میدان مسابقات
tournaments تشکیل مسابقات
tournament تشکیل مسابقات
arena میدان مسابقات
double elimination tournament مسابقات دو حذفی
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
referee داور مسابقات شدن
umpire سرداور داور مسابقات
cupped گلدان جایزه مسابقات
cups گلدان جایزه مسابقات
oarsmen پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsman پارو زن مسابقات قایقرانی
cup گلدان جایزه مسابقات
semi-final مسابقات نیم پایانی
stand سکوب تماشاچیان مسابقات
Olympic مربوط به مسابقات المپیک
umpires سرداور داور مسابقات
referees داور مسابقات شدن
World Series مسابقات نهایی بیسبال
umpired سرداور داور مسابقات
refereeing داور مسابقات شدن
umpiring سرداور داور مسابقات
refereed داور مسابقات شدن
Olympic Games مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
nordic combined مجموع مسابقات اسکی نوردیک
agonistic وابسته به مسابقات باستانی یونان
mosfet ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
showdown مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
showdowns مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
officiate بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
verism رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
egg position حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
To bet on something . روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
roadwork تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
outdoor صحرایی
campestral صحرایی
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
field glass دوربین صحرایی
field maintenance نگهداری صحرایی
abutilon خطمی صحرایی
field gun توپ صحرایی
field army ارتش صحرایی
field kitchen اشپزخانه صحرایی
fiedl fortifications استحکامات صحرایی
field laboratory ازمایشگاه صحرایی
field archery تیراندازی صحرایی
field notes یادداشتهای صحرایی
good king اسفناج صحرایی
caracal گربه صحرایی
drumhead court martial محاکمه صحرایی
corn mayweed بابونه صحرایی
corn parsley جعفری صحرایی
field exercise خدمات صحرایی
good henry اسفناج صحرایی
english mercury اسفناج صحرایی
rat موش صحرایی
field atrillery توپخانه صحرایی
bindweed نیلوفر صحرایی
field exercise تمرین صحرایی
crab apples سیب صحرایی
artillery توپخانه صحرایی
fieldartillery توپخانه صحرایی
call box تلفن صحرایی
call boxes تلفن صحرایی
field hospital بیمارستان صحرایی
field work کار صحرایی
field hospitals بیمارستان صحرایی
fieldmice موش صحرایی
fieldmouse موش صحرایی
gerbille موش صحرایی
oat جو صحرایی یولاف
ratton موش صحرایی
outsentry پاسدار صحرایی
out guard گشتی صحرایی
gerbil موش صحرایی
gerbils موش صحرایی
mentha piperita نعناع صحرایی
pavilion چادر صحرایی
pavilions چادر صحرایی
scabiosa مامیثای صحرایی
orienteering مسابقهی دو صحرایی
field wire سیم صحرایی
landrail ابچلیک صحرایی
field radio بی سیم صحرایی
latrine توالت صحرایی
field ration جیره صحرایی
vole موش صحرایی
field glasses عینک صحرایی
voles موش صحرایی
crab apple سیب صحرایی
prison camp زندان صحرایی
prison camps زندان صحرایی
field stockade ذخایر صحرایی
can مستراح صحرایی
canning مستراح صحرایی
cans مستراح صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field shop کارگاه صحرایی
field arrow تیرهای تیراندازی صحرایی
field manual ائین نامه صحرایی
hunter's round نوعی مسابقه صحرایی
convertible table میز صحرایی تا شونده
field round یک دور تیراندازی صحرایی
fieldpiece تفنگ یا توپ صحرایی
field officer افسر عملیات صحرایی
tare ویسیای صحرایی ماشک
hudson seal خز موش صحرایی امریکا
dodder کتان صحرایی لرزیدن
fielded زمینه رزمی صحرایی
dodders کتان صحرایی لرزیدن
fields زمینه رزمی صحرایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com