Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
gooseneck |
وسیله اتصال تیر بادبان به دکل |
|
|
Other Matches |
|
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
connector |
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
shrouded |
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی |
shroud |
طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی |
send sailing |
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه |
hanks |
وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل |
hank |
وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل |
copula |
وسیله اتصال |
copulas |
وسیله اتصال |
switch gear |
وسیله اتصال |
connector |
وسیله اتصال |
connector |
وسیله اتصال دهنده |
linkage |
اتصال وسیله ارتباط |
shackles |
وسیله اتصال قپانی |
linkup |
وسیله اتصال پیوندگاه |
shackling |
وسیله اتصال قپانی |
shackle |
وسیله اتصال قپانی |
shackled |
وسیله اتصال قپانی |
linkages |
اتصال وسیله ارتباط |
earths |
اتصال وسیله الکتریکی به زمین |
earth |
اتصال وسیله الکتریکی به زمین |
computer interface unit |
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر |
coupler |
وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی |
sex changer |
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس |
gender changer |
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس |
sailed |
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا |
sailings |
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا |
sail |
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا |
working sails |
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد |
foresail |
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین |
communication |
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد |
adapter |
وسیلهای که به دو یا چند وسیله ناهماهنگ اجازه اتصال میدهد |
mine mooring |
اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند |
s 00 bus |
یک وسیله استاندارد اتصال میان برخی ریزکامپیوترها وتجهیزات جانبی |
landline |
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند |
fusible link |
اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند |
i/o |
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند |
input/output |
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند |
male connector |
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند |
optical |
اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند. |
earth |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
earths |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
asynchronous |
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند |
Cambridge ring |
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد |
port |
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند |
invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
point to point |
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند |
locals |
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین |
local |
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
patches |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
patch |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
layer |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
layers |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
PPP |
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون |
fibres |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fiber |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fibre |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
contacted |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contact |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacts |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacting |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
moorings |
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال |
DB connector |
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
swivel |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
swivels |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
swivelled |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
linkages |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
linkage |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
drawbar |
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال |
RJ connector |
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود |
terminal |
محل اتصال پیچ اتصال |
cascade connection |
اتصال کاسکاد اتصال پلهای |
terminals |
محل اتصال پیچ اتصال |
leads |
قطب اتصال سیم اتصال |
lead |
قطب اتصال سیم اتصال |
ramps |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
slip road |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
ramp |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
pad |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
pads |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
T connector |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
inhauler |
بادبان کش |
inhaul |
بادبان کش |
velorum |
بادبان |
sail |
بادبان |
sailed |
بادبان |
batten pocket |
بادبان |
sailcloth |
بادبان |
brail |
بادبان |
vela |
بادبان |
sailings |
بادبان |
goosewing |
دو پهلو بادبان |
fill away |
بادبان اراستن |
foot |
پایین بادبان |
gasket |
بادبان بند |
gaskets |
بادبان بند |
topsail |
بالاترین بادبان |
lateen rig |
بادبان 3 گوشه |
lateen sail |
بادبان سه گوش |
cut of sail |
برش بادبان |
mainsail |
بادبان اصلی |
halliard |
ریسمان بادبان |
main sail |
بادبان اصلی |
halyard |
ریسمان بادبان |
foresail |
بادبان سینه |
sail area |
سطح بادبان |
reefer |
بادبان جمع کن |
reefers |
بادبان جمع کن |
catboat |
قایق تک بادبان |
unfurl |
بادبان گستردن |
unfurls |
بادبان گستردن |
to clew up[ a sail |
بالاکشیدن بادبان |
mizzen sail |
بادبان پاشنه |
fill away |
بادبان برافراشتن |
inhauler |
ریسمان بادبان کش |
to take in a reef |
بادبان را تو گذاشتن |
unfurling |
بادبان گستردن |
unfurled |
بادبان گستردن |
jigger |
بادبان کوچک |
jackstay |
بادبان بند |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
rigs |
بادگل و بادبان اراستن |
furls |
پیچیدن و بستن بادبان |
sail loft |
جایگاه بادبان سازی |
shake-outs |
باز کردن بادبان |
shake out |
باز کردن بادبان |
airing |
هوا خوری بادبان |
clew |
گوشه پایین بادبان |
miz |
واپسین بادبان کشتی |
rig |
بادگل و بادبان اراستن |
luff |
لبه جلویی بادبان |
furl |
پیچیدن و بستن بادبان |
afterleech |
بادبان جلوی قایق |
furled |
پیچیدن و بستن بادبان |
furling |
پیچیدن و بستن بادبان |
brail up |
جمع کردن بادبان |
rigged |
بادگل و بادبان اراستن |
topsoil |
بادبان اصلی ناو |
shake-out |
باز کردن بادبان |
set sail |
بالا بردن بادبان |
atrip |
مربوط به بادبان برافراشته |
under bare poles |
با دکل خالی بی بادبان |
press of sail or canvas |
بادبان بفراخور باد |
frigates |
کشتی بادبان دار |
frigate |
کشتی بادبان دار |
skysail |
بادبان فوقانی کشتی |
flying jib |
بادبان سه گوش کوچک |
head sail |
بادبان جلو کشتی |
tackline |
طناب بادبان جلو |
mainsail |
بادبان اصلی کشتی |
ship rigged |
دارای بادبان مربع |
head sail |
بادبان جلوی دکل |
subscriber's line |
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |