Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
motorcar |
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل |
|
|
Other Matches |
|
motor vehicle |
وسیله نقلیه موتوری |
motor vehicle industry |
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
piggyback trafic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
piggy back traffic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
automotive |
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری |
tractive force |
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری |
motor traffic |
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
automotive |
وسیله موتوری موتوری |
vehicles |
وسیله نقلیه |
transported |
وسیله نقلیه |
transports |
وسیله نقلیه |
transport |
وسیله نقلیه |
transporting |
وسیله نقلیه |
steed |
وسیله نقلیه |
conveying appliance |
وسیله نقلیه |
conveyances |
وسیله نقلیه |
vehicle |
وسیله نقلیه |
transport car |
وسیله نقلیه |
conveyance |
وسیله نقلیه |
steeds |
وسیله نقلیه |
motors |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
motor- |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
motor |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
motored |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
conveyance |
وسیله نقلیه ابلاغ |
conveyances |
وسیله نقلیه ابلاغ |
utility car |
وسیله نقلیه عمومی |
utility vehicle |
وسیله نقلیه عمومی |
vehicle chain |
زنجیر وسیله نقلیه |
traction motor |
موتور وسیله نقلیه |
traction battery |
باطری وسیله نقلیه |
six by six |
وسیله نقلیه شش چرخه |
power plants |
محرکه وسیله نقلیه |
power plant |
محرکه وسیله نقلیه |
space vehicle |
وسیله نقلیه فضایی |
articulated vehicle |
وسیله نقلیه مفصلی |
deadweight tonnage |
حداکثر تناژ وسیله نقلیه |
crawl drive |
محرک وسیله نقلیه خزنده |
shuttles |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
slot charter |
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه |
bare boat charter |
اجاره دربست وسیله نقلیه |
shuttled |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
shuttle |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
pay load |
فرفیت مفید وسیله نقلیه |
crawl type vehicle |
وسیله نقلیه نوع خزنده |
refrigerator vehicle |
وسیله نقلیه یخچال دار |
amphibian vehicle |
وسیله نقلیه برای خشکی و اب |
utility vehicle |
وسیله نقلیه عام المنفعه |
to catch the connection |
وسیله نقلیه رابط را گرفتن |
bale cubic capacity |
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی |
to alight from a vehicle |
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای |
on board computer |
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است |
intermodal transport |
حمل با چند نوع وسیله نقلیه |
intermodal transport |
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه |
transshipment |
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری |
multi purpose vehicle |
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون |
to set out for England |
به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه] |
trasship |
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن |
free on board |
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه |
time charter |
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین |
travois |
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا |
mechanic |
تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل |
parasailing |
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری |
running down case |
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است |
sag wagon |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
on board <idiom> |
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
axle stub |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
vehicle stopping distance |
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
slingshot |
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا |
slingshots |
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا |
stock car |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
stock-car |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
stock-cars |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
hot rod |
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای |
windscreens |
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل |
automobile |
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن |
windscreen |
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل |
automobiles |
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
physical motor pool |
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
time charter |
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
aerodyne |
هواپیمای موتوری |
motorbikes |
دوچرخهی موتوری |
motorbike |
دوچرخهی موتوری |
mopeds |
دوچرخهی موتوری |
ferry |
قایق موتوری |
moped |
دوچرخهی موتوری |
gasboat |
قایق موتوری |
motorize |
موتوری کردن |
ferrying |
قایق موتوری |
motorcades |
کاروان موتوری |
motor vessel |
کشتی موتوری |
pools |
پارک موتوری |
motor vehicle |
خودرو موتوری |
motor unit |
یکان موتوری |
pooled |
پارک موتوری |
powerboat |
قایق موتوری |
pool |
پارک موتوری |
powerboats |
قایق موتوری |
motor scooter |
روروک موتوری |
motor pool |
پارک موتوری |
motorization |
موتوری کردن |
motor fule |
سوخت موتوری |
motor drive |
محرکه موتوری |
motorized |
یکان موتوری |
motorboats |
قایق موتوری |
ferried |
قایق موتوری |
motorboat engine |
قایق موتوری |
motorboat |
قایق موتوری |
push bikes |
در برابردوچرخه موتوری |
ferries |
قایق موتوری |
push bike |
در برابردوچرخه موتوری |
motorcade |
کاروان موتوری |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
to start a motor |
موتوری را بکار انداختن |
daycruiser |
قایق موتوری کوچک |
pool equipment |
وسایل پارک موتوری |
diver |
راننده قایق موتوری |
speedboats |
قایق موتوری سرعت |
motorboat racing |
مسابقه با قایق موتوری |
speedboat |
قایق موتوری سرعت |
outboarder |
راننده قایق موتوری |
panel truck |
بارکش کوچک موتوری |
motor launch |
قایق موتوری کرجی |
powerboat racing |
مسابقه با قایق موتوری |
power driven vessel |
یگان شناور موتوری |
powerboating |
راندن قایق موتوری |
motor transport |
حمل و نقل موتوری |
motorsports |
ورزشهای با وسایل موتوری |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
movement table |
جدول حرکت ستونهای موتوری |
motorized |
یکان موتوریزه محمول موتوری |
outboard motors |
موتوری که روی قایق سوارشده |
convoys |
کاروان دریایی ستون موتوری |
outboard motor |
موتوری که روی قایق سوارشده |
power mower |
چمن زن یا علف چین موتوری |
powerboats |
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری |
convoy |
کاروان دریایی ستون موتوری |
kick over <idiom> |
موتوری که شروع به کار میکند |
drag boat |
قایق موتوری مسابقه سرعت |
cigarrette |
قایق مسابقه بزرگ موتوری |
powerboat |
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
contact ion engine |
موتوری برای ایجاد تراست درفضا |
speedboats |
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر |
speedboat |
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر |
cabin cruiser |
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار |
cabin cruisers |
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار |
convoy assembly port |
بندر محل تجمع ستون موتوری |
sea skiff |
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین |
storm boat |
نوعی قایق سبک هجومی موتوری |
motor torpedo boat |
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
holed |
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ |
hole |
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ |
stepper motor |
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد. |
truck trailer |
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود |
holes |
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ |
sportfisherman |
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل |
holing |
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ |
stepping motor |
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد. |
flag days |
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری |
dead engine |
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است |
means of transport |
وسائط نقلیه |