Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
invitation
وعده خواهی وعده گیری
invitations
وعده خواهی وعده گیری
Other Matches
payable at sight
بی وعده
usance
وعده
termless
بی وعده
behest
وعده
vowing
وعده
vowed
وعده
vow
وعده
punctually
در سر وعده
promises
وعده
promise
وعده
vows
وعده
credits
وعده مهلت
forward delivery
تحویل به وعده
forward dealing
معامله به وعده
hest
امریه وعده
payable at maturity
وعده دار
usance bill
برات به وعده
credit
وعده مهلت
rendezvous area
وعده گاه
due at a specified date after sight
وعده دار
appointments
وعده ملاقات
appointment
وعده ملاقات
on six mounth scredit
با ششماه وعده
usance
وعده فرجه
crediting
وعده مهلت
credited
وعده مهلت
promissory
وعده اور
promisor
وعده دهنده
postdated cheque
چک وعده دار
date
[appointment]
وعده ملاقات
cop-outs
خلف وعده
plea
وعده مشروط
pleas
وعده مشروط
appointed day
وعده ملاقات
rendezvous
وعده گاه
cop-out
خلف وعده
punctual payment
پرداخت در سر وعده
So much for her promises .
این هم از وعده های او
dates
[appointments]
وعده های ملاقات
appointed days
وعده های ملاقات
usance
برات وعده دار
contango
با وعده معامله کردن
i rest upon your promise
من به وعده شما است
maturity
وعده یا موعد پرداخت
invite
خواندن وعده گرفتن
invited
خواندن وعده گرفتن
matured
وعدهای وعده دار
appointments
وعده های ملاقات
on credit month's
وام با وعده ..... ماهه
invites
خواندن وعده گرفتن
helpings
یک وعده یا پرس خوراک
helping
یک وعده یا پرس خوراک
the bill is undue
وعده برات نرسیده است
invited
مهمان کردن وعده دادن
redezvous
وعده ملاقات اجتماع مجدد
invites
مهمان کردن وعده دادن
invite
مهمان کردن وعده دادن
promises
نوید انتظار وعده دادن
promise
نوید انتظار وعده دادن
meal times
زمان وعده های غذا
person to his promise
کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
for full board
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us.
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
make it up to someone
<idiom>
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
appointments
قرار ملاقات وعده ملاقات
A post - dated check .
چک مدت دار ( وعده دار )
appointment
قرار ملاقات وعده ملاقات
Take it or leave it.
می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
toxicomania
سم خواهی
blackmails
باج خواهی
willy-nilly
خواهی نخواهی
willy nilly
خواهی نخواهی
amativeness
خاطر خواهی
amende honorable
پوزش خواهی
inversion
همجنس خواهی
homosexuality
همجنس خواهی
progressiveness
ترقی خواهی
blackmailing
باج خواهی
zealotry
هوا خواهی
zoophilia
حیوان خواهی
zoophily
حیوان خواهی
blackmailed
باج خواهی
progressivism
ترقی خواهی
uranism
همجنس خواهی
nosophilia
بیماری خواهی
Why dont you leave me alone?
از جان من چه می خواهی ؟
blackmail
باج خواهی
will to power
قدرت خواهی
inversions
همجنس خواهی
oestrus
گشن خواهی
benevolence
نیک خواهی
ephebophilia
جوان خواهی
estrus
گشن خواهی
electron affinity
الکترون خواهی
illy
ازروی بد خواهی
thou wilt go
خواهی رفت
coprophilia
مدفوع خواهی
homoerotism
همجنس خواهی
thanatomania
مرگ خواهی
hebephilia
نوجوان خواهی
thou shalt go
خواهی رفت
zeal
خیر خواهی
benevolence
خیر خواهی
sapphism
همجنس خواهی
overt homosexuality
همجنس خواهی اشکار
apologises
عذر خواهی کردن
royalistic
مبنی برسلطنت خواهی
apologised
عذر خواهی کردن
poll
نظر خواهی کردن
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
polls
نظر خواهی کردن
liberalism
اصول ازادی خواهی
apologising
عذر خواهی کردن
apologize
عذر خواهی کردن
What the hell do you want?
چه زهر ماری می خواهی ؟
supercilious
از روی خود خواهی
hypersexuality
فزون خواهی جنسی
Why do you want to know ? dont be nosy.
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
apologizing
عذر خواهی کردن
apologizes
عذر خواهی کردن
apologized
عذر خواهی کردن
urning
در همجنس خواهی مردان
crystal growth affinity
رشد خواهی بلور
polled
نظر خواهی کردن
latent homosexuality
همجنس خواهی نهفته
tribadism
همجنس خواهی فاعلی
sapphism
همجنس خواهی زنان
to offer an apology
عذر خواهی کردن
public spiritedness
خیر خواهی مردم
apologise
عذر خواهی کردن
Do you want some more food ?
بازهم غذا می خواهی ؟
appealable
قابل پژوهش خواهی
abundancy motive
انگیزه فزون خواهی
to play at
خواهی نخواهی اقدام کردن
Having hardly arrived you want to. . .
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
She is hopping mad .
چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
Do you want to have your fortune told?
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
generosity
خیر خواهی گشاده دستی
When in Rome, do as the Romans do!
<proverb>
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Where do you want to go this time of night ?
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
If you want to sell your car , I am your man .
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
public spiritedly
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public spirit
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
nothing serves to but apology
هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
radicalism
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
constant dripping wears away the stone
<proverb>
اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
retractaion
پس گیری
recature
پس گیری
monogyny
یک زن گیری
biases
سو گیری
catch
بل گیری
skim
کف گیری
exorcisms
جن گیری
exorcism
جن گیری
dewatering
اب گیری
bias
سو گیری
lutation
گل گیری
recapturing
پس گیری
recaptures
پس گیری
recaptured
پس گیری
resumption
از سر گیری
skimmed
کف گیری
recapture
پس گیری
scorification
کف گیری
luting
گل گیری
skims
کف گیری
gauging
اندازه گیری
river capture
رود گیری
dialing
شماره گیری
modeling
سرمشق گیری
integration
انتگرال گیری
samplery
نمونه گیری
metering
اندازه گیری
stamping
قالب گیری
removal of cinder
تفاله گیری
removal of phosphorus
فسفر گیری
removal of slag
شلاکه گیری
permissiveness
اسان گیری
vendettas
انتقام گیری
vendetta
انتقام گیری
moulding
قالب گیری
fueling
سوخت گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com