English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English Persian
devastator ویران کننده
harrier ویران کننده
Search result with all words
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
Other Matches
deserted <adj.> ویران
galley west ویران
desolate <adj.> ویران
dilapidated ویران
ruined ویران
bleak <adj.> ویران
ravager ویران گر
subversive ویران
subversives ویران
desolator ویران گر
desolater ویران گر
ruinous ویران
wastery ویران
wastry ویران
in a ruined condition ویران
barren <adj.> ویران
blasted [uninhabitable] <adj.> ویران
ruinate ویران کردن
do in <idiom> ویران کردن
rubble ویران کردن
ravage ویران کردن
eat away <idiom> ویران کردن
ravaged ویران کردن
ravages ویران کردن
ravaging ویران کردن
give way <idiom> ویران شدن
to pull down ویران کردن
to play havoc among ویران کردن
to make havoc of ویران کردن
razed ویران کردن
raze ویران کردن
razes ویران کردن
lay waste ویران کردن
throws ویران کردن
throwing ویران کردن
to fall to decay ویران شدن
to lay in ruin ویران کردن
throw ویران کردن
to lie in ruin ویران بودن
tear down <idiom> ویران کردن
wrack ویران شدن
gaunt ویران کردن
harries ویران کردن
harry ویران کردن
harrying ویران کردن
demolishes ویران کردن
demolishing ویران کردن
devastate ویران کردن
demolished ویران کردن
devastates ویران کردن
harried ویران کردن
havoc ویران کردن
demolish ویران کردن
desolate ویران کردن
make havoc with ویران کردن
razing ویران کردن
to lay waste ویران یا غارت کردن
to be toast [American E] <idiom> ویران شدن [کسی]
desolately بطور ویران یا پریشان
raze or rase پاک ویران کردن
demolitions ویران سازی انهدام
demolition ویران سازی انهدام
fall افتادن ویران شدن
fordo کشتن ویران ساختن
ravaging ویران یا غارت کردن
ravaged ویران یا غارت کردن
ravages ویران یا غارت کردن
ravage ویران یا غارت کردن
unbuild بکلی ویران کردن
foredo کشتن ویران ساختن
destroys ویران کردن نابود ساختن
destroying ویران کردن نابود ساختن
destroy ویران کردن نابود ساختن
utterly tuined یکسر ویران پاک خراب
knockout ویران کردن ضربت قاطع
knockouts ویران کردن ضربت قاطع
drop by the wayside <idiom> قبل از اتمام کار ،ویران شدن
vandalize اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
done for <idiom> ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
iconoclastic مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
vandalising اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
hunnish دارای خوی ویران سازی و غارت گری
wreck کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
to tumble in ruin خراب شدن ویران شدن فرو ریختن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com