Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 109 (6 milliseconds)
English	Persian
tare	ویسیای صحرایی ماشک
Other Matches
bleacher	صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
hairyvetch	ماشک
vetch	ماشک گیاهی از جنس باقلا یا نخود
campestral	صحرایی
outdoor	صحرایی
field army	ارتش صحرایی
field archery	تیراندازی صحرایی
fiedl fortifications	استحکامات صحرایی
scabiosa	مامیثای صحرایی
voles	موش صحرایی
good king	اسفناج صحرایی
good henry	اسفناج صحرایی
english mercury	اسفناج صحرایی
drumhead court martial	محاکمه صحرایی
field shop	تعمیرگاه صحرایی
corn parsley	جعفری صحرایی
corn mayweed	بابونه صحرایی
call box	تلفن صحرایی
call boxes	تلفن صحرایی
field atrillery	توپخانه صحرایی
ratton	موش صحرایی
field exercise	خدمات صحرایی
gerbille	موش صحرایی
field wire	سیم صحرایی
field stockade	ذخایر صحرایی
fieldartillery	توپخانه صحرایی
field shop	کارگاه صحرایی
field ration	جیره صحرایی
field radio	بی سیم صحرایی
landrail	ابچلیک صحرایی
mentha piperita	نعناع صحرایی
field notes	یادداشتهای صحرایی
field maintenance	نگهداری صحرایی
field laboratory	ازمایشگاه صحرایی
field kitchen	اشپزخانه صحرایی
field gun	توپ صحرایی
field glass	دوربین صحرایی
outsentry	پاسدار صحرایی
field exercise	تمرین صحرایی
field work	کار صحرایی
caracal	گربه صحرایی
pavilions	چادر صحرایی
pavilion	چادر صحرایی
orienteering	مسابقهی دو صحرایی
gerbils	موش صحرایی
gerbil	موش صحرایی
artillery	توپخانه صحرایی
rat	موش صحرایی
out guard	گشتی صحرایی
oat	جو صحرایی یولاف
field hospital	بیمارستان صحرایی
bindweed	نیلوفر صحرایی
abutilon	خطمی صحرایی
field hospitals	بیمارستان صحرایی
fieldmice	موش صحرایی
fieldmouse	موش صحرایی
prison camp	زندان صحرایی
prison camps	زندان صحرایی
crab apples	سیب صحرایی
crab apple	سیب صحرایی
can	مستراح صحرایی
canning	مستراح صحرایی
cans	مستراح صحرایی
field glasses	عینک صحرایی
latrine	توالت صحرایی
vole	موش صحرایی
hudson seal	خز موش صحرایی امریکا
hunter's round	نوعی مسابقه صحرایی
fieldpiece	تفنگ یا توپ صحرایی
fielded	زمینه رزمی صحرایی
dodder	کتان صحرایی لرزیدن
dodders	کتان صحرایی لرزیدن
fields	زمینه رزمی صحرایی
convertible table	میز صحرایی تا شونده
field arrow	تیرهای تیراندازی صحرایی
field	زمینه رزمی صحرایی
field manual	ائین نامه صحرایی
field officer	افسر عملیات صحرایی
field round	یک دور تیراندازی صحرایی
lemmings	موش صحرایی قطب شمال
coyotes	گرگ صحرایی امریکای شمالی
field radio	رادیوی قابل حمل صحرایی
coyote	گرگ صحرایی امریکای شمالی
land girl n	دختری که کارهای صحرایی میکرد
lemming	موش صحرایی قطب شمال
field operating	فعال درصحرا رده صحرایی
field commands	یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
hock	گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field events	ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event	ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
out door	صحرایی در هوای ازاد انجام شده
peafowl	قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
ess	دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
fieldwork	کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
steeplechase	اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
equestrian events	مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechases	اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient	روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
cross country	خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
green	چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest	چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
out post	پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
central pastry kitchen	اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
pioneer heliport	فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
hare	خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hares	خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
camp chair	صندلی سفری صندلی صحرایی
field work	استحکامات صحرایی استحکامات

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com