Dictiornary-Farsi | ویژه نو جوانان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
juvenile	ویژه نو جوانان
juveniles	ویژه نو جوانان


Other Matches

youth hostels	شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel	شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
youths	جوانان
masters and misses	جوانان
youth	جوانان
young people	جوانان
yoth	جوانان
youth	جوانمرد جوانان
youths	جوانمرد جوانان
youth sports	بازیهای جوانان
youth hostel	خوابگاه جوانان
the youth of the country	جوانان کشور
the rising generation	دوره جوانان اینده
hell fire club	باشگاه جوانان بی پروا
youths of puissance	جوانان توانا یا نیرومند
YMCAs	مخفف باشگاه جوانان مسیحی
There is no fault in young men having desires. <proverb>	آرزو به جوانان عیب نیست .
YMCA	مخفف باشگاه جوانان مسیحی
small fry <idiom>	شخص غیر مهم ،جوانان
jaycee	عضو اطاق بازرگانی جوانان
gilded youth	جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
borstal	دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstals	دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.	دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
In the nature of things, young people often rebel against their parents.	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
praetorial	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
grand tour	سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours	سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
young saints Šold devils	جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
farm	باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms	باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed	باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
priviege	حق ویژه
privilege	حق ویژه
peculiar	ویژه
special character	ویژه
extra special	ویژه
adhoc	ویژه
specifics	ویژه
net	ویژه
prerogative	حق ویژه
paticular	ویژه
special	ویژه
prerogatives	حق ویژه
idiocrasy	ویژه
nett	ویژه
nets	ویژه
specific	ویژه
extra <adj.>	ویژه
special <adj.>	ویژه
specially	ویژه
specific humidity	نم ویژه
particular	ویژه
expressing	ویژه
expert	ویژه گر
particulars	ویژه
specialists	ویژه گر
specialist	ویژه گر
expresses	ویژه
expressed	ویژه
express	ویژه
experts	ویژه گر
favourite or vor	ویژه مخصوص
habiliments	جامه ویژه
gastronomist	ویژه گرخوراک
life guard	هنگ ویژه
lacrimal	ویژه اشک
lachrymal	ویژه اشک
labeled cargo	کالای ویژه
extraordinary meeting	نشست ویژه
special session	نشست ویژه
resistivity	مقاومت ویژه
specific rotation	چرخش ویژه
indicium	نشانه ویژه
extra equipment	متعلقات ویژه
body guard	هنگ ویژه
acoustician	ویژه گر اواشنود
idioms	تعبیر ویژه
idioms	زبان ویژه
idiom	تعبیر ویژه
idiom	زبان ویژه
specific gravity	گرانی ویژه
specific gravities	گرانی ویژه
rarely	بااستادی ویژه
characteristics	نشان ویژه
byelaw	قانون ویژه
bylaw	قانون ویژه
cariologist	ویژه گر قلب
equity capital	ارزش ویژه
endemical	ویژه یک قوم
electrical resistivity	مقاومت ویژه
eigenvalue	ویژه مقدار
eigenfunction	ویژه تابع
special bastard	حرامزاده ویژه
ecotype	بوم ویژه
conizance	نشان ویژه
proper value	ویژه مقدار
characteristic root	ویژه مقدار
characteristic number	ویژه مقدار
characteristic function	ویژه تابع
kink	ویژه گی فرریز
special drawing rights	حق برداشت ویژه
special drawing right	حق برداشت ویژه
special deposits	سپردههای ویژه
special character	دخشه ویژه
specific humidity	رطوبت ویژه
special case	مورد ویژه
special agreement	قرارداد ویژه
singular matrix	ماتریس ویژه
specific lattice	شبکه ویژه
specific resistance	مقاومت ویژه
singular matrix	ماتریش ویژه
special duty	کار ویژه
special party	گروه ویژه
special passport	پاسپورت ویژه
specific heat	دمای ویژه
specific heat	گرمای ویژه
specific drawdown	افت ویژه
specific donor	دهنده ویژه
specific cost	هزینه ویژه
species specific	نوع- ویژه
special verdict	تصمیم ویژه
special symbol	نماد ویژه
specific viscosity	گرانروی ویژه
self weight	ویژه وزن
proper function	ویژه تابع
special effects	جلوههای ویژه
prerogatived	دارای حق ویژه
preceptorial	ویژه اموزگاری
praetorian guard	گارد ویژه
(not one's) cup of tea <idiom>	علاقه ویژه
penologist	ویژه گر کیفرشناسی
particular lien	حق حبس ویژه
net profit	سود ویژه
monocular	ویژه یک چشم
proper volume	ویژه حجم
quantum state	ویژه حالت
regiospecific	جهت ویژه
specific volume	حجم ویژه
specific weight	سنگینی ویژه
specific weight	وزن ویژه
specific yield	ابدهی ویژه
speleologist	ویژه گر غارشناسی
relative density	گرانی ویژه
monkish	ویژه راهبان
stalling	لژ جایگاه ویژه
speciality	ویژه گری
lingoes	زبان ویژه
nutritionist	ویژه گر تغذیه
nutritionists	ویژه گر تغذیه
specialist	ویژه کار
experts	ویژه کار
specialists	ویژه کار
specialization	ویژه کاری
specialty	ویژه گری
version	شرح ویژه
versions	شرح ویژه
zoologist	ویژه گرجانورشناسی
characteristic	نشان ویژه
specialization	ویژه گری
monograph	ویژه نگاشت
specialities	ویژه گری
prerogatives	دارای حق ویژه
stall	لژ جایگاه ویژه
expert	ویژه کار
lineament	نشان ویژه
lineaments	نشان ویژه
physiologists	ویژه گر فیزیولوژی
physiologist	ویژه گر فیزیولوژی
dead weight	ویژه وزن
dead weights	ویژه وزن
prerogative	حق یا امتیاز ویژه
monographs	ویژه نگاشت
prerogative	دارای حق ویژه
prerogatives	حق یا امتیاز ویژه
garb	پوشاک ویژه
characteristically	نشان ویژه
lingo	زبان ویژه
trait	نشان ویژه
specializes	ویژه گری
specialize	ویژه گری
standing orders	اوامر ویژه
standing order	اوامر ویژه
booths	جای ویژه
traits	نشان ویژه
specializing	ویژه گری
specialises	ویژه گری
booth	جای ویژه
capital	ارزش ویژه
neurologist	ویژه گر اعصاب
morbid	ویژه ناخوشی
specialising	ویژه گری