Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English
Persian
shovel
پارو
shoveled
پارو
shoveling
پارو
shovelled
پارو
shovelling
پارو
shovels
پارو
paddle
پارو
paddled
پارو
paddles
پارو
paddling
پارو
oar
پارو
oars
پارو
oarage
پارو
paidle
پارو
snow shovel
پارو
to trample on
پارو
Other Matches
oarsman
پارو زن
paddler
پارو زن
catch
پارو به اب
rowlocks
جا پارو
oarsmen
پارو زن
rowlock
جا پارو
double banked boat
قایق دو پارو زن
boat your oars
پارو به قایق
loomed
دسته پارو
becket
حلقه پارو
looms
دسته پارو
rowlocks
ضامن پارو
loom
دسته پارو
rowlock
ضامن پارو
looming
دسته پارو
oars
پارو زدن
oar
پارو زدن
single banked boat
قایق تک پارو زن
rowed
پارو زدن
rows
پارو زدن
to ply the oar
پارو زدن
ship your oars
پارو بیرون
sculls
پارو زدن
toss your oars
پارو بالا
oars forward
پارو به جلو
oars down
پارو پایین
sculled
پارو زدن
scull
پارو زدن
row
پارو زدن
be in the money
<idiom>
پول پارو کردن
to tug at the oar
بزحمت پارو زدن
double banked boat
قایق جفت پارو زن
to pull a lone oar
تنها پارو زدن
to pull a good oar
خوب پارو زدن
pull a good oar
خوب پارو زدن
oarlock
جایگاه فلزی پارو
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
give way
فرمان با هم پارو بزنید
to row back
به عقب پارو زدن
backwater
برعکس پارو زدن
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
oarsman
پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsmen
پارو زن مسابقات قایقرانی
loom
قسمت میانی پارو
backwaters
برعکس پارو زدن
die
پارو زدن شدید
looms
قسمت میانی پارو
looming
قسمت میانی پارو
loomed
قسمت میانی پارو
scull
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
catch a crab
تصادفا پارو را داخل اب کردن
finishes
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
thole
چوب یا میله اهرم پارو
back wash
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
have money to burn
<idiom>
پول از پارو بالا رفتن
finish
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
sculled
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
paddling
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
butting
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddle
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
feather
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
shelling
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
pushaway
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
strike
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
scratches
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratching
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratched
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com