English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (12 milliseconds)
English Persian
strobe پاس مدار الکتریکی
Search result with all words
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
balance مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balances مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
continuity light وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
electric circuit مدار الکتریکی
GND مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
inductor قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
a dedicated wiring circuit یک مدار الکتریکی اختصاصی
electrical circuit مدار الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
Other Matches
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
powder train مدار خرج مدار باروت
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
electrical الکتریکی
electrotechnical الکتریکی
electric الکتریکی
magic eye چشم الکتریکی
electric eye چشم الکتریکی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
electric energy انرژی الکتریکی
resistors مقاومت الکتریکی
resistor مقاومت الکتریکی
electric drive محرکه الکتریکی
electric primer چاشنی الکتریکی
images تصویر الکتریکی
image تصویر الکتریکی
electric resistance مقاومت الکتریکی
flux فلوی الکتریکی
electric component قطعه الکتریکی
isolate به صورت الکتریکی
isolates به صورت الکتریکی
isolating به صورت الکتریکی
conduction رسانایی الکتریکی
electric clock ساعت الکتریکی
electric charge بار الکتریکی
electric bulb لامپ الکتریکی
electric balance تعادل الکتریکی
electric break down شکست الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
electric constant ثابت الکتریکی
electric potential پتانسیل الکتریکی
electric machine ماشین الکتریکی
engine موتورغیر الکتریکی
electric shock شوک الکتریکی
electric discharge تخلیه الکتریکی
electric coupling پیوست الکتریکی
electric coupling تزویج الکتریکی
electrovalency فرفیت الکتریکی
electric control کنترل الکتریکی
electric contact کنتاکت الکتریکی
electric brake ترمز الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
electrolytic capacitor خازن الکتریکی
electrolytic iron اهن الکتریکی
electromagnet اهنربای الکتریکی
electromigration مهاجرت الکتریکی
electromotor محرک الکتریکی
electromotor موتور الکتریکی
electron bombbardment بمباران الکتریکی
electropathy مداوای الکتریکی
electrovalence فرفیت الکتریکی
electrical breeze وزش الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
electro erosion فرسایش الکتریکی
electrise الکتریکی کردن
electrical conductivity هدایت الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
static breeze وزش الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
electrical insulator عایق الکتریکی
electrical interface تداخل الکتریکی
electrical model مدل الکتریکی
electrical prospecting کاوش الکتریکی
electrical resistivity مقاومت الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
electrical transcription ضبط الکتریکی
electrolysis تجزیه الکتریکی
flash fuze چاشنی الکتریکی
electrical angle زاویه الکتریکی
electric traction قوه الکتریکی
electric traction کشش الکتریکی
electric tension فشار الکتریکی
electric heater گرم کن الکتریکی
electric force نیروی الکتریکی
electric flux شار الکتریکی
transcription ضبط الکتریکی
electric filter صافی الکتریکی
voltages فشار الکتریکی
voltage فشار الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
electric wave موج الکتریکی
electrical analogue مشابهات الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
galvano cautery داغ الکتریکی
gasoline electric بنزین الکتریکی
gold contacts اتصالات الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
transcriptions ضبط الکتریکی
electrodes قطب الکتریکی
electrode قطب الکتریکی
discharges تخلیه الکتریکی
discharge تخلیه الکتریکی
gyro compass قطبنمای الکتریکی
electric field میدان الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
corona discharge تخلیه الکتریکی
dielectric polarization قطبش دی الکتریکی
dielectric power قدرت دی الکتریکی
electric shocks شوک الکتریکی
circuit اتصال الکتریکی
dielectric strain بار دی الکتریکی
dielectric stress بار دی الکتریکی
dielectric strength پایدار دی الکتریکی
dielectric viscosity لختی دی الکتریکی
voltaism ولتاژ الکتریکی
specific conductance رسانندگی الکتریکی
charges بار الکتریکی
all electric تماما" الکتریکی
air dielectric دی الکتریکی هوا
electroplating ابکاری الکتریکی
tachogenerator دورسنج الکتریکی
capacitance فرفیت الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
conductivity رسانندگی الکتریکی
circuit جریان الکتریکی
circuits جریان الکتریکی
electrifies الکتریکی کردن
circuits اتصال الکتریکی
electrical سیستم الکتریکی
electrified الکتریکی کردن
electrical connections اتصالات الکتریکی
electrify الکتریکی کردن
electrifying الکتریکی کردن
electric attraction جاذبه الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
electric apparatus دستگاه الکتریکی
charge بار الکتریکی
electric potential difference اختلاف پتانسیل الکتریکی
electric flux density چگالی شار الکتریکی
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
terminals نقطه اتصال الکتریکی
intensity electric field شدت میدان الکتریکی
electroerosive فرسایش قوس الکتریکی
electro spark process فرایند قوس الکتریکی
electric current intensity شدت جریان الکتریکی
biases سطح مرجع الکتریکی
electrically operated chuck سه نظام با عملکرد الکتریکی
electro erosion process فرایند فرسایش الکتریکی
electric discharge lamp لامپ تخلیه الکتریکی
bias سطح مرجع الکتریکی
industrial electric locomotive لکوموتیو الکتریکی صنعتی
absolute electrical units واحدهای الکتریکی مطلق
electric horsepower اسب بخار الکتریکی
discharge اخراج تخلیه الکتریکی
discharges اخراج تخلیه الکتریکی
voltage source منبع فشار الکتریکی
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
full-load adjustment screw پیچ تنظیم الکتریکی
galvano cautery داغ کردن الکتریکی
brainwave موج الکتریکی مغز
collector جاروی الکتریکی جارو
collectors جاروی الکتریکی جارو
ignition voltage فشار الکتریکی احتراق
electrolytical مربوط به افسادیاتحلیل الکتریکی
voltage drop افت فشار الکتریکی
voltage stability ثبات فشار الکتریکی
voltage stabilization تثبیت فشار الکتریکی
brainwaves موج الکتریکی مغز
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی
electric arc current جریان قوس الکتریکی
dielectric power factor ضریب قدرت دی الکتریکی
dielectric phase angle زاویه فاز دی الکتریکی
dielectric loss factor ضریب اتلاف دی الکتریکی
dielectric loss angle زاویه اتلاف دی الکتریکی
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
luminous discharge lamp لامپ تخلیه الکتریکی
klaxon بوق الکتریکی پرصدا
mechanical energy reservoir منبع انرژی الکتریکی
klaxons بوق الکتریکی پرصدا
contact potential فشار الکتریکی تماسی
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
low loss ceramics سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
dielectric resistance مقدار مقاومت دی الکتریکی
shielded arc welding جوشکاری قوسی الکتریکی
oil filled cable کابل روغنی الکتریکی
failures مین توان الکتریکی
failure مین توان الکتریکی
portable electric tool ابزار الکتریکی دستی
photoelectric reader خواننده فتو الکتریکی
residual charge بار الکتریکی مانده
permitivity نفوذ پذیری الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com