Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English
Persian
ground ivy
پاپیتال خاکی
Other Matches
ivy
پاپیتال
ivied
پوشیده از پاپیتال
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
ivy geranium
یکجور شمعدانی عطر که برگهایی مانند برگهای پاپیتال دارد
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
earthborn
خاکی
amphibious
اب خاکی
embankment
سد خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
embankments
سد خاکی
earthy
خاکی
earthly
خاکی
edaphic
خاکی
earthen
خاکی
worldly
خاکی
mundane
خاکی
terrene
خاکی
earth-bound
خاکی
wood louse
خر خاکی
earth fill dam
سد خاکی
embankment dam
سد خاکی
terrestrial
خاکی
dust colour
خاکی
tellurian
خاکی
earth dam
سد خاکی
angleworm
کرم خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
alkaline earth
قلیایی خاکی
earth born
خاکی فانی
adaphic organism
زیستمند خاکی
landing forces
قوای اب خاکی
earethliness
خاکی بودن
dew worm
کرم خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
geophyte
گیاه خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
earth work
عملیات خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
earth road
راه خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
earth dam
بند خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
earth work
کارهای خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
earthiness
خاکی بودن
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
landing party
گروه اب خاکی
soils
خاکی کردن
warping tug
یدک کش اب خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
khaki
خاکی رنگ
vallation
دیوار خاکی
dun
سمند خاکی
terrestrial
زمین خاکی
embankment
دیوار خاکی
soiling
خاکی کردن
soil
خاکی کردن
staging
تمرین اب خاکی
border
پشته خاکی
bordered
پشته خاکی
bordering
پشته خاکی
dust color
رنگ خاکی
earthwork
ختل خاکی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
embankments
دیوار خاکی
earthworks
عملیات خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
lobworm
کرم خاکی
amphibian
ابی خاکی
earthworms
کرم خاکی
earthworm
کرم خاکی
milleped
جنس خر خاکی
amphibious
خاکی و ابی
milliped
جنس خر خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
rain worm
کرم خاکی
pulverulence
حالت خاکی
mold etc
خاکی کردن
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
brandling
یکجور کرم خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
boat team
تیم قایق اب خاکی
benching
جان پناه خاکی
navvies
کارگر کارهای خاکی
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
shoulder
دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
shouldered
دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
shoulders
دو طرف خاکی جاده
vale
زمین جهان خاکی
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
verges
شانه خاکی جاده
navvy
کارگر کارهای خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
vales
زمین جهان خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
verge
شانه خاکی جاده
khaki
لباس کار خاکی رنگ
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
benching
تختک خاکی پله بندی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
windrow
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
mole hill
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
boat lanes
خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
assault
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
short clay
خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com