English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
monthly payment پرداخت ماهانه
Other Matches
monthly ماهانه
monthly salary ماهانه
periods عادت ماهانه
period عادت ماهانه
menstrual cycle عادت ماهانه
Cash is in short supply these days . از حقوق ماهانه ام کم کنید
This is a monthly magazine ( periodical ) . این مجله ماهانه است
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
to shoot one's mouth off <idiom> چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
pay پرداخت
glaze پرداخت
discharge پرداخت
glazes پرداخت
discharges پرداخت
polish پرداخت
remitment پرداخت
polishes پرداخت
paying پرداخت
pt پرداخت
payment پرداخت
refunds پس پرداخت
refunding پس پرداخت
refunded پس پرداخت
refund پس پرداخت
expenditure پرداخت
discharging پرداخت
disbursement پرداخت
settlements پرداخت
pays پرداخت
payments پرداخت
finish پرداخت
settlement پرداخت
finishes پرداخت
bleaching پرداخت
refinishing پرداخت
lustreer پرداخت
burnisher پرداخت گر
finishing پرداخت
making good پرداخت
defrayal پرداخت
outlay پرداخت
trim پرداخت
glosser پرداخت گر
finishing touches پرداخت
furbisher پرداخت گر
renderings پرداخت
rendering پرداخت
finishes پرداخت کار
lustre صیقل پرداخت
prest پیش پرداخت
earnest money پیش پرداخت
remittance پرداخت تادیه
renditions پرداخت تحویل
rendition پرداخت تحویل
remittances پرداخت تادیه
payee پرداخت شونده
pre paid پیش پرداخت
burnishing پرداخت کاری
prepayment پیش پرداخت
outstandingly پرداخت نشده
final payment پرداخت نهایی
outstanding پرداخت نشده
diamond polishing پرداخت الماسی
deferred payment پرداخت معوق
finish پرداخت کار
dishonouring خودداری از پرداخت
terms of payment شرایط پرداخت
remittal گذشت پرداخت
dishonoured خودداری از پرداخت
remitter پرداخت کننده
dishonour خودداری از پرداخت
settlement terms شرایط پرداخت
dishonors خودداری از پرداخت
smoothing plane رنده پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
spot cash پرداخت نقدی
remittable قابل پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
dishonours خودداری از پرداخت
deferred payment پرداخت اتی
progress payments پرداخت تدریجی
demand for payment تقاضای پرداخت
scours پرداخت کردن
scoured پرداخت کردن
scour پرداخت کردن
tumbles پرداخت کردن
tumbled پرداخت کردن
tumble پرداخت کردن
prompt payment پرداخت فوری
punctual payment پرداخت در سر وعده
dishonored خودداری از پرداخت
planishing tool ابزار پرداخت
advance payment پیش پرداخت
average payment پرداخت متوسط
paid پرداخت شده
back freigt پرداخت کرایه
part payment پرداخت اقساطی
bilk گذاشتن از پرداخت
payment in due cource پرداخت به موقع
payment in full پرداخت تمام
on account payment پیش پرداخت
pay off پرداخت کردن
payees پرداخت شونده
payer پرداخت کننده
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
advice note دستورپیش پرداخت
payable at sight پرداخت دیداری
annual payment پرداخت سالیانه
payment by instalments پرداخت به اقساط
payment in advance پیش پرداخت
by payment از طریق پرداخت
non payment عدم پرداخت
finisher پرداخت کننده
lump sum payment پرداخت یکجا
lump sum payment پرداخت نقدی
interim financing پرداخت موقت
payment by installments پرداخت قسطی
installment payment پرداخت قسطی
indemnification پرداخت غرامت
d. note درخواست پرداخت
imprest پیش پرداخت
planish پرداخت کردن
date of maturity موعد پرداخت
period of grace مهلت پرداخت
subscription تعهد پرداخت
unpaid پرداخت نشده
payment in full پرداخت کامل
overpayment پرداخت اضافی
payment in kind پرداخت غیرنقدی
payment in kind پرداخت جنسی
money back تضمین پرداخت
payment stopped توقف پرداخت
payment terms شرایط پرداخت
payor پرداخت کننده
casual payment پیش پرداخت
subscriptions تعهد پرداخت
date of payment موعد پرداخت
financing پرداخت هزینه
liquidation پرداخت بدهی
repayments پرداخت مجدد
repayment پرداخت مجدد
non-payment عدم پرداخت
satin جلا پرداخت
payable قابل پرداخت
paymasters مامور پرداخت
cash dispenser پرداخت مینماید
cash dispensers پرداخت مینماید
polish پرداخت کردن
pays پرداخت کردن
pays وابسته به پرداخت
paying پرداخت کردن
paying وابسته به پرداخت
pay پرداخت کردن
pay وابسته به پرداخت
shear پرداخت فرش
deposit پیش پرداخت
a bradent وسیله پرداخت
disbursing پرداخت خرج
payroll سیاهه پرداخت
polishes پرداخت کردن
paymaster مامور پرداخت
money orders دستور پرداخت
finishing پرداخت کاری
advance پیش پرداخت
money order دستور پرداخت
down payments پیش پرداخت
down payment پیش پرداخت
advancing پیش پرداخت
advances پیش پرداخت
advance پیش پرداخت
deposits پیش پرداخت
disbursed پرداخت خرج
buffer پرداخت کردن
disbursed پرداخت کردن
disburses پرداخت خرج
furbishes پرداخت کردن
furbished پرداخت کردن
furbish پرداخت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com