Dictiornary-Farsi | پرده از روی کار برداشته شد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
the murder is out	پرده از روی کار برداشته شد


Other Matches

membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
removable	برداشته شدنی
warped surface	سطح تاب برداشته
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
He wants to bite off more than he can chew.	لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
A big load was taken off my back.	بار سنگینی از دوشم برداشته شد
removability	ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
bound barrel	لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
atrip	لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
sententiously	چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
the fish smacks of the tin	ماهی بوی حلبی را برداشته است
phototype	کلیشهای که از عکس برداشته شده است
irremovability	حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
chip off the old block <idiom>	(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
war head	قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
An investigation has already been instigated.	قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
access panel	پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
e f t a (european free trade association	فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
tone and semitone	پرده ونیم پرده
markers	علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker	علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
port a punch card	علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
aweigh	تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
lutine bell	زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
curtains	پرده
outspokenly	بی پرده
mantle	پرده
mantles	پرده
purdah	پرده
painting	پرده
paintings	پرده
hangings	پرده
blunt	بی پرده
blunter	بی پرده
blunted	بی پرده
bluntest	بی پرده
blunting	بی پرده
blunts	بی پرده
veil	پرده
veils	پرده
pall	پرده
palled	پرده
palling	پرده
palls	پرده
franks	بی پرده
velum	پرده
door curtain	پرده
door curtain	پرده در
unreserved	بی پرده
tympanon	پرده
tympan	پرده
fin footed	پرده پا
free spoken	بی پرده
straightforwardly	بی پرده
straight out	بی پرده
patagium	پرده
pecten	پرده
window shade	پرده
uninhibited	بی پرده
screen	پرده
screened	پرده
screening, screenings	پرده
screens	پرده
smokescreen	پرده
plain spoken	بی پرده
straightest	بی پرده
straightforward	بی پرده
bluntly	بی پرده
pert	بی پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
straighter	بی پرده
diaphragm	پرده
vane	پرده
backstage	در پس پرده
membrane	پرده
membranes	پرده
diaphragms	پرده
blind	پرده
vanes	پرده
blinded	پرده
frankest	بی پرده
blinds	پرده
franker	بی پرده
franked	بی پرده
straight	بی پرده
frank	بی پرده
franking	بی پرده
drumhead	پرده صماخ
upholster	پرده زدن
half-note	نیم پرده
half note	نیم پرده
unreserve	بی پرده گویی
endocardium	پرده درونی دل
endoderm	پرده درونی
tympanic membrane	پرده صماخ
tympanum	پرده گوش
entracte	میان پرده
veil nebula	ابری پرده
half-notes	نیم پرده
alkekengi	عروسک پس پرده
balloon barrage	پرده دود
benined the curtain	پشت پرده
bituminous facing	پرده قیری
panels	پرده مخابرات
smokescreen	دود پرده
watertight facing	پرده اب بندی
watertight diaphragm	پرده اب بندی
curtain of fire	پرده اتش
panel	پرده مخابرات
curtain rod	چوب پرده
deadlight	پرده کرکره
wanelength	طول پرده
diaphrgam	میان پرده
membranes	پرده پوست
membrane	پرده پوست
A 4-cat play.	نمایش در 4 پرده
hymens	پرده بکارت
round unvarnished tale	سخن بی پرده
steel facing membrane	پرده فولادی
tapestry	پرده منقوش
tapestries	پرده دیوارکوب
straightaway	رک وبی پرده
palmated	پرده دار
tapestry	پرده دیوارکوب
panel code	کد پرده مخابرات
sun blind	پرده پنجره
quater tone	یک چهارم پرده
say it frankly	بی پرده بگو
signal panel	پرده مخابرات
tapestries	پرده منقوش
silver screen	پرده سینما
smoke screen	پرده دود
pellicular	پرده دار
ridden	پرده محراب
the curtain falls	پرده میافتد
mediastinum	میان پرده
hymenopteral or terous	پرده بال
hymenoptera	پرده بالان
he has a loose tongue	پرده در است
half tone	نیم پرده
grout curtain	پرده تزریق
veil nebula	سحابی پرده
glozing	پرده پوشی
to draw the c. forth	پرده افتادن
to draw the c. forth	پرده کشیدن
marking panel	پرده شناسایی
marking panel	پرده مخابرات
maidenhead	پرده بکارت
living picture	پرده نقاشی
light screen	پرده نور
lambrequin	یا روی پرده
it is wrapt in mystery	در پرده است
hymen	پرده بکارت
dorsel	پرده محراب
diaphragm	میان پرده
tableau	پرده نقاشی
tableaux	پرده نقاشی
upholstery	پرده فروشی
pelmet	چوب پرده
pelmets	چوب پرده
tableaus	پرده نقاشی
eardrum	پرده گوش
curtains	جدار پرده
curtains	پرده پوشش
screen	پرده سینما
brise-soleil	پرده افقی
brise-soleil	پرده عمودی
balustrata	پرده شبستان
Iron Curtain	پرده اهنین
film	پرده نازک
filmed	پرده نازک
diaphragms	میان پرده
shutter	پرده گذاشتن
dossal	پرده محراب
shutters	پرده گذاشتن
dossel	پرده محراب
drapery panel	چین پرده ای
tympanum	پرده گوش
tympanic membrane	پرده گوش
foreshortening	پرده ازروبرو
disclosure	بی پرده گویی
disclosures	بی پرده گویی
screening, screenings	پرده پوشش
eardrums	پرده صماخ
eardrums	پرده گوش
veils	پرده زدن
screens	پرده سینما
eardrum	پرده صماخ
To draw the curtain .	پرده را کشیدن
screens	پرده پوشش
Shrouded in mystrey.	در پرده اسرار
franking	بی پرده حرف زن رک
eardrum	پرده گوش
franks	بی پرده حرف زن رک
osmosis	ازیک پرده
frankest	بی پرده حرف زن رک
veil	پرده زدن
frank	بی پرده حرف زن رک
screened	پرده پوشش