English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
Other Matches
rite مراسم تشریفات مذهبی
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
scissors سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
One must tackle it in the right way. هرکاری را باید از راهش وارد شد
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
tercentenaries سیصد سالگی
at the a of 0 در سن پنجاه سالگی
teens ده تانوزده سالگی
tercentenary سیصد سالگی
pre-school وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pueritia سن هفت تا چهارده سالگی
to be nearing [approaching] 90 به سن ۹۰ سالگی نزدیک شدن
septuagenarian بین هفتادتا هشتاد سالگی
Children start school at the age of 7. بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
i could swim at yearsold من در هشت سالگی میتوانستم شنا کنم
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
gifts ره اورد
flotsam اب اورد
competitors هم اورد
moraine یخ اورد
gift ره اورد
corrival هم اورد
antagonist هم اورد
antagonists هم اورد
souvenirs ره اورد
competitor هم اورد
rivals هم اورد
rivalling هم اورد
souvenir ره اورد
rivalled هم اورد
supplemented پس اورد هم اورد
rivaling هم اورد
supplement پس اورد هم اورد
rival هم اورد
supplementing پس اورد هم اورد
rivaled هم اورد
supplements پس اورد هم اورد
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
grievous اندوه اورد
sizes بر اورد کردن
jetsam کالای اب اورد
adversaries مبارز هم اورد
presenting ره اورد اهداء
size بر اورد کردن
presented ره اورد اهداء
result دست اورد
resulted دست اورد
resulting دست اورد
consequences دست اورد
consequence دست اورد
present ره اورد اهداء
presents ره اورد اهداء
he brought more money باز پول اورد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
snowdrifts برف باد اورد
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
he called his kindred together خوبشاوندان خودرافراهم اورد
annual accumulation of sediment سال اورد ته نشست
perniciously چنانکه زیان اورد
funnily چنانکه خنده اورد
snowdrift برف باد اورد
rituals مراسم
ceremony مراسم
ceremonies مراسم
epispastic مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
nauseant دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
he brought more money قدری دیگر پول اورد
ceremonies مراسم نظامی
pageant مراسم مجلل
funeral مراسم دفن
funerals مراسم دفن
pageants مراسم مجلل
goblet جام [در مراسم]
exequies مراسم تدفین
ceremony مراسم نظامی
morning parade مراسم صبحگاه
burial service مراسم دفن
chalice جام [در مراسم]
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
he lined up his men مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
can one p a soul out of hell? ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
milch cow کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
calebrate بجا اوردن مراسم
funeral مراسم تشییع جنازه
general muster مراسم اجتماعی عمومی
funerals مراسم تشییع جنازه
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
karma سرنوشت مراسم دینی
massing مراسم عشاء ربانی
masses مراسم عشاء ربانی
mass مراسم عشاء ربانی
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
office of the future ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
an ovoviviparous animal جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
kame تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
pusher tractor تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
probabiliorism عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
burials زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burial زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
churchgoers مذهبی
churchgoer مذهبی
religious مذهبی
churchly مذهبی
converter مبلغ مذهبی
spirituality روحیه مذهبی
tenet متعقدات مذهبی
religious tenets عقاید مذهبی
pontifex شورای مذهبی
gurus معلم مذهبی
ritual تشریفات مذهبی
religiosity تعصب مذهبی
missionary مبلغ مذهبی
R.E تحصیلات مذهبی
clergyman عالم مذهبی
devout مذهبی عابد
holiday تعطیل مذهبی
holidays تعطیل مذهبی
holy day تعطیل مذهبی
religious rites شعائر مذهبی
religious matters مسائل مذهبی
semireligious نیمه مذهبی
clergymen عالم مذهبی
religiose مذهبی بودن
religionism غیرت مذهبی
service book کتب مذهبی
sect فرقه مذهبی
missionaries مبلغ مذهبی
pastoral psychiatry روانپزشکی مذهبی
neologize مذهبی بودن
missioner مبلغ مذهبی
revival جنبش مذهبی
revivals جنبش مذهبی
convertor مبلغ مذهبی
sects فرقه مذهبی
dogmatism تعصب مذهبی
guru معلم مذهبی
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
hard contact printing چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
catechesis تعالیم مذهبی شفاهی
psalm سرود مذهبی خواندن
catechetic وابسته به تعالیم مذهبی
holyday روز تعطیل مذهبی
taboos منع یانهی مذهبی
psalms سرود مذهبی خواندن
revivalism اصول بیداری مذهبی
cantor اواز خوان مذهبی
taboo منع یانهی مذهبی
Easter Sepulchre تشریفات مذهبی تدفین
synod مجلس منافره مذهبی
ecclesiogenic neurosis روان رنجوری مذهبی
revivalist طرفدار احیای مذهبی
revivalists طرفدار احیای مذهبی
catechisms تعلیم ودستور مذهبی
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
catechism پرسش نامه مذهبی
dogmatics مبحث شعائر مذهبی
synods مجلس منافره مذهبی
crusade جنگ مذهبی نهضت
crusaded جنگ مذهبی نهضت
crusades جنگ مذهبی نهضت
crusading جنگ مذهبی نهضت
catechisms پرسش نامه مذهبی
catechism تعلیم ودستور مذهبی
hymnbook کتاب سرود مذهبی
pauli اصول مذهبی پولس
priggism تعصب سخت مذهبی
swami رهبر مذهبی هندی
tabu منع یانهی مذهبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com