Dictiornary-Farsi | پشم نمایی پرپشمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (6 milliseconds)

English	Persian
woolliness	پشم نمایی پرپشمی


Other Matches

spectroscopic binary	دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
modals	نمایی
seediness	بد نمایی
effeminacy	زن نمایی
modal	نمایی
exponential	نمایی
squalidity	بد نمایی
squalidness	بد نمایی
male protest	نر نمایی
unimodal	یک نمایی
aberration	کج نمایی
bimodal	دو نمایی
shabbiness	نخ نمایی
exponential rate	نرخ نمایی
exponential rate	اهنگ نمایی
grandiosity	بزرگ نمایی
holographic image	نمایی از شی سه بعدی
illusionism	عمق نمایی
characterization	منش نمایی
exponential function	تابع نمایی
exponential distribution	توزیع نمایی
exponential curve	منحنی نمایی
exponent bias	پیشقدر نمایی
dichroism	دو رنگ نمایی
playing dead	مرده نمایی
death feigning	مرده نمایی
data display	داده نمایی
illusionism	سه بعد نمایی
maculation	ملوث نمایی
showiness	خود نمایی
sightliness	خوش نمایی
spectroscopy	طیف نمایی
spectroscopy	بیناب نمایی
transparecy	پشت نمایی
transparence	پشت نمایی
verisimilitude	راست نمایی
slow motion	کند نمایی
sanctimony	مقدس نمایی
sanctimoniousness	مقدس نمایی
sanctified airs	مقدس نمایی
masculine protest	نرینه نمایی
master stroke	هنر نمایی
pearliness	مروارید نمایی
pretentiousness	خود نمایی
prewetting	پیش تر نمایی
puppydom	خود نمایی
puppyhood	خود نمایی
saber rattling	قدرت نمایی
tokenism	نمونه نمایی
boldfacing	درشت نمایی
magnification	درشت نمایی
transparencies	پشت نمایی
likelihood	درست نمایی
pleading	برهان نمایی
transparency	پشت نمایی
ostentation	خود نمایی
notoriety	انگشت نمایی
stereoscopics	برجسته نمایی
foreshortening	کوته نمایی
magnification	بزرگ نمایی
grinned	دندان نمایی
grins	دندان نمایی
grinning	دندان نمایی
flares	خود نمایی
exhibitionism	عورت نمایی
grin	دندان نمایی
flare	خود نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
magnifications	درشت نمایی
characterising	منش نمایی کردن
characterises	منش نمایی کردن
to cut a dash	خود نمایی کردن
prink	خود نمایی کردن
characterize	منش نمایی کردن
characterised	منش نمایی کردن
parading	خود نمایی کردن
parades	خود نمایی کردن
paraded	خود نمایی کردن
parade	خود نمایی کردن
to prank out oneself	خود نمایی کردن
masterstrokes	هنر نمایی شاهکار
characterized	منش نمایی کردن
characterizes	منش نمایی کردن
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
lateral magnifying power	درشت نمایی جانبی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
magnification factor	عامل درشت نمایی
masterstroke	هنر نمایی شاهکار
characterizing	منش نمایی کردن
circular dischroism	دو رنگ نمایی دورانی
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
magnifications	بزرگ سازی درشت نمایی
time constant of an exponential quantity	ثابت زمانی یک کمیت نمایی
powers	درشت نمایی قدرت دوربین
powering	درشت نمایی قدرت دوربین
powered	درشت نمایی قدرت دوربین
power	درشت نمایی قدرت دوربین
magnification	بزرگ سازی درشت نمایی
perspective	عمق نمایی چشم انداز
perspectives	عمق نمایی چشم انداز
floating point calculation	محاسبات اعداد نمایی یا علمی
panchromatic emulsion	امولسیون تمام رنگ نمایی
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic	وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
sandbar	جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
hypsographic map	نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
animations	ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animation	ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
hypsometric diagram	طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
cheneau	[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]